English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
microcircuit مدار مجتمع پیچیده
Search result with all words
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
Other Matches
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
integrated circuit مدار مجتمع IC
integrated circuit مدار مجتمع
i.c. مدار مجتمع
integrate circuit مدار مجتمع
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
integrate magnetic circuit مدار مغناطیسی مجتمع
monolithic integrated circuit مدار مجتمع یکپارچه
medium scale integration مدار مجتمع با دو قطعه
integrate semiconductor circuit مدار نیمه هادی مجتمع
microcontroller مدار مجتمع که حاوی CPU
integrate circuit technology مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
parallel مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
speeches مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech مدار مجتمع با صوت تولید شده .
parallelled مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallels مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelling مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleling مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleled مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
diffusion روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
cmos طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
complementary metal oxide semiconductor طرح مدار پیچیده و روش ساخت
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
jumbo chip مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
substrate ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
DSP مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
microprocessor مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
metal oxide semiconductor طراحی مدار مجتمع و روش ساخت با استفاده جفت تراتریستورهای p و n
microprocessors مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
vhsic program Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع
integrate circuit transistor ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
inhibit توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
inhibits توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
ate که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
piggybacks اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
piggyback اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dip Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dips Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
in circuit emulator ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
DIL مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
mask طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
universal مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
masks طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
flattest بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
wafers یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafer یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
automatics کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
powder train مدار خرج مدار باروت
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
colonies مجتمع
complex مجتمع
complexes مجتمع
colony مجتمع
in a tangle پیچیده
complex پیچیده
tortile پیچیده
gordian پیچیده
wreathy پیچیده
perplexing پیچیده
muffled پیچیده
sophisticate پیچیده
deep <adj.> پیچیده
intorted در هم پیچیده
complexes پیچیده
verticillate پیچیده
complexes :پیچیده
implex پیچیده
wrapped پیچیده
involved پیچیده
complex :پیچیده
jigsaws پیچیده
jigsaw پیچیده
abstruse پیچیده
restiform پیچیده
obscurant پیچیده
sigmoid پیچیده
crimpy پیچیده
crackly پیچیده
revolute پیچیده
metaphsical پیچیده
complicated پیچیده
intricate پیچیده
indirect پیچیده
tangled پیچیده
crabby پیچیده
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
regroup مجتمع شدن
cell assembly مجتمع یاختهای
integrated program برنامه مجتمع
regrouped مجتمع شدن
regrouping مجتمع شدن
regroups مجتمع شدن
biocinosis مجتمع زیستی
integrate مجتمع کردن
integration مجتمع سازی
assembles مجتمع کردن
integrating مجتمع کردن
assembled مجتمع کردن
assemble مجتمع کردن
integrates مجتمع کردن
hardware مدارهای مجتمع
tail clusters ابگیرهای مجتمع
port complex مجتمع بندری
integrate system سیستم مجتمع
integrate transmission line خط انتقال مجتمع
integrate resistor مقاومت مجتمع
integrate electronics الکترونیک مجتمع
ballast فرمولهای پیچیده
reeling نخ پیچیده بدورقرقره
reeled نخ پیچیده بدورقرقره
reel نخ پیچیده بدورقرقره
complicacy کار پیچیده
intricately بطور پیچیده
complexities پیچیده شدن
complex system سازگان پیچیده
complicating پیچیده کردن
complex multiplet چندتایی پیچیده
writhen درهم پیچیده
complicates پیچیده کردن
perplexingly بطور پیچیده
perplexed مبهوت پیچیده
complicate پیچیده کردن
recondite عمیق پیچیده
curly chip براده پیچیده
complex system سیستم پیچیده
reels نخ پیچیده بدورقرقره
interlaced بهم پیچیده
convoluted بهم پیچیده
complexity پیچیده شدن
wounds پیچیده شدن
convolute بهم پیچیده
twisted strata لایههای پیچیده
rolls چیز پیچیده
rolled چیز پیچیده
wounding پیچیده شدن
roll چیز پیچیده
ravel چیز در هم پیچیده
involute پیچیده شدن
wound پیچیده شدن
integrate transmission system سیستم انتقال مجتمع
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
idp پردازش داده مجتمع
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
integrated data processing پردازش داده مجتمع
join up مجتمع کردن هواپیماها
integrated software نرم افزار مجتمع
twisted pair جفت پیچیده شده
sinistrorse چپ پیچ پیچیده از چپ براست
sinistrorsal چپ پیچ پیچیده از چپ براست
crump پیچیده چین دار
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
complexly بطور پیچیده یا مخلوط
convolve بهم پیچیده شدن
entangle گیرانداختن پیچیده کردن
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
volute طومار پیچیده طوماری
unintelligible پیچیده غیر صریح
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
medium scale integration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale intergration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
small scale integration مجتمع سازی در مقیاس کوچک
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com