Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
cocking circuit
مدار مسلح کننده مین
Other Matches
arming system
دستگاه مسلح کننده
arming wire
سیم مسلح کننده
arming system
سیستم مسلح کننده
actuator
دستگاه مسلح کننده
arming vane
پروانه مسلح کننده
delay arming
مسلح کننده تاخیری
arming vane
پروانه مسلح کننده بمب
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
induction circuit
مدار القاء کننده
inverting circuit
مدار معکوس کننده
igniter train
مدار مشتعل کننده
detecting circuit
مدار کشف کننده مین
line circuit breaker
کلید قطع کننده مدار
discriminating circuit
مدار تفکیک کننده مین
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
automatic circuit breaker
کلید قطع کننده مدار خودکار
cut out switch
مدار یا زیردستگاه ناکنش ورساز یا غیرفعال کننده
epo
Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
ecl
طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
rat's nest
یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
powder train
مدار خرج مدار باروت
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
armed
مسلح
ripest
مسلح
riper
مسلح
flattest
مسلح
reinforced
مسلح
armoured
مسلح
ripe
مسلح
flat
مسلح
armor bearer
مسلح
in arms
مسلح
mailed
مسلح
weaponed
مسلح
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
to carry a weapon
مسلح بودن
arm
مسلح کردن
activated mine
مین مسلح
poised mine
مین مسلح
service component
نیروی مسلح
ice crete
بتون مسلح
to be packing
[heat]
[colloquial]
مسلح بودن
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
heavily armed
کاملا مسلح
armed
مسلح شده
banditry
سرقت مسلح
reinforced concrete
بتن مسلح
reinforced concrete
بتون مسلح
privateer
کشتی مسلح
ripe
مسلح شدن
armed mine
مین مسلح
riper
مسلح شدن
armed forces
نیروهای مسلح
ripest
مسلح شدن
mailed fist
نیروی مسلح
bandit
سارق مسلح
armored cable
کابل مسلح
weapons
مسلح کردن
services
نیروهای مسلح
unarmed
غیر مسلح
armed guard
گارد مسلح
ferroconcrete
بتون مسلح
armed peace
صلح مسلح
reenforce
مسلح کردن
armed to the teeth
کاملا` مسلح
armement
مسلح کردن
cocks
مسلح کردن
bandits
سارق مسلح
weapon
مسلح کردن
equip
مسلح کردن
enarm
مسلح کردن
cock
مسلح کردن
pistoleer
مسلح به طپانچه
armed ammunition
مهمات مسلح
cocking
مسلح کردن
weapons
مسلح شده
weapon
مسلح شده
gunship
هلیکوپتر مسلح
reinforced coating
اندود مسلح
force
مسلح کردن
equipping
مسلح کردن
reinforces
مسلح کردن
reinforce
مسلح کردن
forcing
مسلح کردن
forces
مسلح کردن
arming
مسلح کردن
to take up arms
مسلح شدن
reinforced coat
اندود مسلح
arming
مسلح شدن
equips
مسلح کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
reinforced concrete facing
پرده بتن مسلح
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
forearm
از پیش مسلح کردن
forearms
از پیش مسلح کردن
sword arm
دست مسلح شمشیرباز
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
gun moll
معشوقه دزد مسلح
actuated mine
مین مسلح شده
deactivate
غیر مسلح کردن
deactivated
غیر مسلح کردن
arming range
برد مسلح شدن
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
deactivates
غیر مسلح کردن
deactivating
غیر مسلح کردن
actuate
مسلح کردن مین
unarm
غیر مسلح کردن
rearmament
دوباره مسلح شدن
disarm
غیر مسلح کردن
armed mine
مین مسلح شده
up in arms
مسلح واماده جنگ
disarmament
غیر مسلح کردن
disarms
غیر مسلح کردن
disarmed
غیر مسلح کردن
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
uncharged
غیر مسلح شارژ نشده
arming range
مسافت مسلح شدن گلوله
rearmed
دوباره مسلح شدن یا کردن
rearms
دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane
پرده بتن مسلح نما
fitted mine
مین مسلح اماده به کار
heavily armed
مسلح به جنگ افزار سنگین
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
rearm
دوباره مسلح شدن یا کردن
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
privateer
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
lashkar
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
uniservice
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
permissive action link
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
characteristic actuation probability
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com