Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
logic circuit
مدار منطقی
Search result with all words
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
Other Matches
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
powder train
مدار خرج مدار باروت
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
argumentative
منطقی
dialectic
منطقی
not
نه منطقی
reasonable
منطقی
dialectician
منطقی
rational
منطقی
dialectical
منطقی
logical trace
رد منطقی
argumentive
منطقی
intralogical
منطقی
logistic
منطقی
logical
منطقی
logic
منطقی
logical operations
عملیات منطقی
inconsecutive
فاقدارتباط منطقی
postulate
قیاس منطقی
logical instruction
دستورالعمل منطقی
logical operation
عملکرد منطقی
rational numbers
اعداد منطقی
logical operation
عمل منطقی
logical not
نفی منطقی
logical not
نقص منطقی
postulating
قیاس منطقی
rational expectations
انتظارات منطقی
postulates
قیاس منطقی
logical design
طرح منطقی
postulated
قیاس منطقی
logic element
عنصر منطقی
logical design
طراحی منطقی
logical difference
تفاضل منطقی
logical drives
گردانندههای منطقی
logical fallacy
سفسطه منطقی
logical file
پرونده منطقی
sorites
تسلسل منطقی
logical expression
مبین منطقی
logical file
فایل منطقی
logic error
خطای منطقی
consecution
نتیجه منطقی
inconsequent
فاقدارتباط منطقی
logical operator
عملگر منطقی
nonsequitur
غیر منطقی
logic diagram
نمودار منطقی
logic device
دستگاه منطقی
alu
واحدحسابی- منطقی
logic circuits
مدارهای منطقی
non logical
غیر منطقی
logic design
طراحی منطقی
logic design
طرح منطقی
logic card
کارت منطقی
logic board
برد منطقی
logic board
تخته منطقی
logic array
ارایه منطقی
logic analysis
تحلیل منطقی
logical state
حالت یک منطقی
logicality
منطقی بودن
logical value
مقدار منطقی
logical product
رکورد منطقی
logical reasoning
استدلال منطقی
logical record
مدرک منطقی
prelogical
پیش منطقی
logical record
رکورد منطقی
logical representation
نمایش منطقی
postulation
قیاس منطقی
logical sum
جمع منطقی
logical symbol
علامت منطقی
paralogism
لغزش منطقی
ligical multiply
ضرب منطقی
logical decision
تصمیم منطقی
logical unit
واحد منطقی
logical multiply
ضرب منطقی
logical value
ارزش منطقی
logic add
جمع منطقی
logical connector
رابط منطقی
logic product
حاصلضرب منطقی
logic gate
دروازه منطقی
and
ضرب منطقی
irrationally
بطورغیر منطقی
logic theory
نظریه منطقی
rational
عقلانی منطقی
logical function
تابع منطقی
logic function
تابع منطقی
elench
تکذیب منطقی
logic gates
گیتهای منطقی
or
یای منطقی
logic instruction
دستورالعمل منطقی
logic network
شبکه منطقی
logic probe
کاوشگر منطقی
and
جمع منطقی
logic multiply
ضرب منطقی
logic sum
مجموع منطقی
unreasoning
غیر منطقی
logic switch
گزینه منطقی
logic symbol
نماد منطقی
logic symbol
علامت منطقی
logic variable
متغیر منطقی
syntaxic thought
اندیشه منطقی
logic operation
عمل منطقی
logical comparison
مقایسه منطقی
logic operator
اپراتور منطقی
illogic
غیر منطقی
stand to reason
<idiom>
منطقی بودن
syllogism
قیاس منطقی
logical connective
رابط منطقی
consequence
نتیجه منطقی
to stand to reason
منطقی است
logical error
خطای منطقی
logic unit
واحد منطقی
logical add
جمع منطقی
logical cognition
شناخت منطقی
consequences
نتیجه منطقی
syllogism
قضیه منطقی
logical conjunction
عطف منطقی
[ریاضی]
majorpremise
کبرای قضیه منطقی
logical unit number
شماره منطقی دستگاه
propositions
مقصود قیاس منطقی
thick
<idiom>
احمق ،غیر منطقی
premisses
فرض منطقی کردن
rational numbers
اعداد منطقی
[ریاضی]
propositioned
مقصود قیاس منطقی
lemma
صغرای قیاس منطقی
propositioning
مقصود قیاس منطقی
pars rationabilis
قسمت منطقی و عقلایی
premise
فرض منطقی کردن
nand
نفی ضرب منطقی
premised
فرض منطقی کردن
logical shift
تغییر مکان منطقی
logic programming
برنامه نویسی منطقی
nor
نفی جمع منطقی
minor term
صغرای قیاس منطقی
noetic
ذهنی قیاس منطقی
logical 0 state
حالت صفر منطقی
logical data design
طرح داده منطقی
syllogize
بشکل منطقی دراوردن
logic analyzer
تحلیل کننده منطقی
not
نفی منطقی نقیض
illogicality
غیر منطقی بودن
hysteron proteron
قلب غیر منطقی
rational producer
تولید کننده منطقی
logic shift
تغییر مکان منطقی
proposition
مقصود قیاس منطقی
elenctic
مبنی برتکذیب منطقی
matter of course
بدیهی نتیجه منطقی
logic designer
طراح مدارهای منطقی
logical positivism
اثبات گرایی منطقی
inconsequential
غیر منطقی نامربوط
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
logic theorist
نظریه پرداز منطقی
random logic design
طرح منطقی تصادفی
irrationalize
غیر منطقی کردن
casuistry
استدلال غلط وغیر منطقی
premised
صغری وکبرای قیاس منطقی
legitimizing
منطقی و معقول جلوه دادن
coherent
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
premisses
صغری وکبرای قیاس منطقی
pla
ارایه منطقی برنامه پذیر
legitimize
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised
منطقی و معقول جلوه دادن
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
logical format
قالب بندی یا فرمت منطقی
rationabile stoverium
نفقهای که میزان ان منطقی باشد
legitimising
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization
منطقی و معقول جلوه دادن
premise
صغری وکبرای قیاس منطقی
legitimized
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes
منطقی و معقول جلوه دادن
postulating
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
canonic
مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
postulates
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
pla
ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
lemma
کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
fpla
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com