Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
tuned circuit
مدار میزان شده
Search result with all words
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
Other Matches
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
powder train
مدار خرج مدار باروت
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
meters
میزان
libra
میزان
metre
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
metres
میزان
meter
میزان
criterion
میزان
measure
میزان
leveled
میزان
infiltration rate
میزان
amounts
میزان
scales
میزان
yardsticks
میزان
level
میزان
yardstick
میزان
rate
میزان
amounting
میزان
amounted
میزان
rates
میزان
librae
میزان
amount
میزان
unit
میزان
units
میزان
scalage
میزان
levels
میزان
weight
میزان
adjustments
میزان
volume
میزان
noise level
میزان خش
levelled
میزان
rhythms
میزان
balance
میزان
rhythm
میزان
balances
میزان
adjustment
میزان
volumes
میزان
modules
اندازه میزان
tuning meter
میزان سنج
speeds
میزان شتاب
level of effort
میزان تلاش
speeding
میزان شتاب
tuners
میزان کننده
speed
میزان شتاب
quantity discount
میزان تخفیف
incidence
میزان بروز
module
اندازه میزان
lapse rate
میزان افت
tuning indicator
میزان نما
gradients
میزان شیب
libra
برج میزان
tuners
میزان ساز
setscrew
پیچ میزان
tuner
میزان ساز
gradient
میزان شیب
hygrometer
میزان الرطوبه
tuner
میزان کننده
shear modulus
میزان سختپایی
kiffa australis
بتا- میزان
tuning
میزان سازی
turbidity
میزان کدری
rain glass
میزان سنج
rain glass
میزان الهوا
isometric
دارای یک میزان
isometrics
دارای یک میزان
amounts
مقدار میزان
education stand
میزان تحصیلات
tuned
میزان شده
rate of loading
میزان بارگذاری
adjustment
میزان کردن
rate of output
میزان تولید
rate of spending
میزان مخارج
rate of turn
میزان گردش
torsion balance
میزان ت_نش
to figure up
مبلغ یا میزان
alpha librae
الفا- میزان
quantum
درجه میزان
allowance
میزان مجاز
allowances
میزان مجاز
salinity
میزان شوری
effectiveness
میزان تاثیر
standardization
میزان کردن
precipitation
میزان رطوبت
rate of climb
میزان صعود
rate of flow
میزان جریان
precipitation
میزان بارندگی
sensitivities
میزان حساسیت
sensitivity
میزان حساسیت
amount
مقدار میزان
knock rating
میزان بهسوزی
humidity
میزان رطوبت
amounted
مقدار میزان
survival rate
میزان ماندگاری
amounting
مقدار میزان
admission rate
میزان پذیرش
performance
میزان کارائی
conductance
میزان هدایت
adjust
میزان کردن
degree of protection
میزان حفافت
degree of risk
میزان خطر
aligned
میزان کردن
aligning
میزان کردن
evaporimter
میزان تبخیر
decrement
میزان کاهش
volumes
تعداد میزان
volume
تعداد میزان
par
میزان متوسط
barometers
میزان الهواء
expenditure
میزان مصرف
aligns
میزان کردن
tunes
میزان کردن
discount rate
میزان تخفیف
adjusts
میزان کردن
focussing
میزان کردن
focusses
میزان کردن
focussed
میزان کردن
focuses
میزان کردن
focused
میزان کردن
focus
میزان کردن
equilibration
میزان کردن
tune
میزان کردن
delta librae
دلتا- میزان
demand surface
میزان تقاضا
tempos
میزان سرعت
tempo
میزان سرعت
adjusting
میزان کردن
error rate
میزان خطا
performances
میزان کارائی
Richter Scale
میزان ریشتر
goodness of fit
میزان انطباق
collimate
میزان کردن
collision rate
میزان برخورد
sprinkling
میزان اندک
barometer
میزان الهواء
height adjustment
میزان ارتفاع
resistance adjustment
میزان پایداری
watermarks
تعیین میزان مد اب
remedied
درمان میزان
remedies
درمان میزان
beta librae
بتا- میزان
measure
واحد میزان
birthrate
میزان موالید
voltage balance
میزان ولتاژ
tension adjustment
میزان فشار
line of cerdit
میزان اعتبار
remedying
درمان میزان
calorimeter
میزان الحراره
remedy
درمان میزان
watermark
تعیین میزان مد اب
consumption rate
میزان مصرف
failure rate
میزان خرابی
align
میزان کردن
credit rating
میزان اعتبار
rating
میزان عوارض
damage criteria
میزان خسارات
damage criteria
میزان ضایعات
meter
مقیاس میزان
meters
مقیاس میزان
ratings
میزان عوارض
data rate
میزان داده
availability
میزان دسترسی
contour line
خط میزان منحنی
slugs
میزان سازی هستهای
permeability tuner
میزان ساز مغناطیسی
slugged
میزان سازی هستهای
margin
میزان سود سهام
efficiency
میزان لیاقت تولید
level of strength
میزان استعداد رزمی
resonant line tuner
میزان سازی با خط مواج
product usage rate
میزان مصرف محصول
slug
میزان سازی هستهای
deflation
تقلیل میزان پول
natality
میزان زاد و ولد
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
measure of one's force
میزان نیروی شخص
margins
میزان سود سهام
mean square deviation
میزان انحراف متداول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com