English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
oscillating circuit مدار نوسان
Search result with all words
grid tank مدار نوسان شبکه
Other Matches
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
vibrometer نوسان نگار نوسان سنج
oscillogram نوسان سنج نوسان نگار
oscillograph نوسان سنج نوسان نگار
vibrograph نوسان نگار نوسان سنج
oscilloscope نوسان بین نوسان نما
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
powder train مدار خرج مدار باروت
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
dead beat بی نوسان
vibration نوسان
ascillation نوسان
head nystagmus نوسان سر
libration نوسان
vibrancy نوسان
lurching نوسان
lurches نوسان
pulsation نوسان
swing نوسان
swings نوسان
oscillatory motion نوسان
oscillations نوسان
oscillation نوسان
lurch نوسان
lurched نوسان
undulation نوسان
fluctuates نوسان
see-sawed نوسان
fluctuation نوسان
see-saws نوسان
to-ing and fro-ing نوسان
see-saw نوسان
fluctuated نوسان
yo-yos در نوسان
yo-yo در نوسان
sway نوسان
sways نوسان
fluctuate نوسان
swayed نوسان
see-sawing نوسان
barkhausen oscillation نوسان بارکهاوزن
stable oscillation نوسان پایدار
oscillometry نوسان سنجی
swivelling feature قابلیت نوسان
oscilloscope نوسان سنج
swing bridge پل نوسان دار
undulates نوسان داشتن
swinger نوسان دار
undulated نوسان داشتن
amplitude of oscillation دامنه نوسان
scope نوسان نما
oscillography نوسان نگاری
swivelling نوسان دار
intermediate oscillation نوسان میانی
swingy نوسان دار
swayer نوسان دار
oscillometer نوسان سنج
swingers نوسان دار
see-sawing نوسان کردن
see-saws نوسان کردن
damped osillation نوسان میرا
damped oscillation نوسان میرا
see-sawed نوسان کردن
oscillograph نوسان نگار
reciprocated نوسان کردن
undulate نوسان داشتن
quenching frequency فرکانس نوسان
oscillogram نوسان نگاره
oscillogram نوسان نگاشت
frequency of oscillations فرکانس نوسان
oscillation نوسان سازی
oscillations نوسان سازی
free oscillation نوسان ازاد
fluctuation of load نوسان بار
swing تاب نوسان
swing نوسان کردن
swings تاب نوسان
swings نوسان کردن
periodic fluctuation نوسان دورهای
bulid up نوسان کردن
vacillation اونگ نوسان
sides way نوسان عرضی
hunting نوسان سرعت
oscillator نوسان کننده
oscillator نوسان ساز
aperiodic phenomenon پدیده بی نوسان
shake لرزش نوسان
shakes لرزش نوسان
shaking لرزش نوسان
floating axle محور نوسان
boom swing حیطه نوسان
oscillograph نوسان نما
generation of oscillations تولید نوسان
vibration damping میرایی نوسان
fluctuate نوسان داشتن
librate نوسان کردن
modulation نوسان صدا
load variation نوسان بار
self excited/induced vibration نوسان خودالقایی
fluctuated نوسان داشتن
line voltage variation نوسان شبکه
line voltage variation نوسان ولتاژ
vibratility لرزه نوسان
fluctuates نوسان داشتن
pendulum پاندول نوسان
pendulums پاندول نوسان
oscilloscope نوسان نگار
vibration damper میراکننده نوسان
vibration excitation تحریک نوسان
vibrometer نوسان سنج
vacillant نوسان کننده
vibrograph نوسان نگار
vibrograph رسام نوسان
whirling mode نوسان شفت
back swing نوسان به عقب
multivibrator نوسان ساز
natural vibration نوسان طبیعی
swivels نوسان کردن
swivelled نوسان کردن
goniometer نوسان سنج
swivel نوسان کردن
modulation نوسان فرکانس
natural vibration نوسان ازاد
vibrational لرزه نوسان
amplitude میدان نوسان
vibrators وسیله نوسان
economic fluctuation نوسان اقتصادی
oscillate نوسان کردن
wavers نوسان کردن
wavering نوسان کردن
wavered نوسان کردن
waver نوسان کردن
downward swing نوسان رو به پایین
buffs نوسان کردن
buff نوسان کردن
vary نوسان کردن
varies نوسان کردن
vibrator وسیله نوسان
light fluctuation نوسان روشنایی
oscilloscope نوسان نما
oscillated نوسان کردن
reciprocate نوسان کردن
oscillates نوسان کردن
total amplitude of oscillation دامنه کل نوسان
reciprocates نوسان کردن
torsional vibration نوسان پیچشی
fading نوسان صدا
vibration لرزه نوسان
see-saw نوسان کردن
electron vibrations نوسان الکترونها
light fluctuation نوسان نور
bistable multivibrator نوسان ساز دوپایا
sways در نوسان بودن تاب
per vibration نوسان داخلی بتن
jib نوسان کردن واخوردن
jibs نوسان کردن واخوردن
jibbing نوسان کردن واخوردن
jibbed نوسان کردن واخوردن
astable noltivibrator نوسان ساز ناپایا
sway در نوسان بودن تاب
frequency variation تغییر یا نوسان فرکانس
swayed در نوسان بودن تاب
body sway test ازمون نوسان بدن
tilted نوسان کردن کجی
oscillating universe جهان نوسان کننده
tilting screen صفحه نوسان کننده
tilting furnace کوره نوسان دار
vibrator نوسان ساز ویبراتور
vibrator نوسان گیر ویبراتور
vibrators نوسان ساز ویبراتور
vibrators نوسان گیر ویبراتور
tilting table میز نوسان دار
swivel table میز نوسان دار
high frequency oscillation نوسان فرکانس بالا
rocks جنباندن نوسان کردن
rocked جنباندن نوسان کردن
tilts نوسان کردن کجی
vibratory testing machine دستگاه ازمایش نوسان
vibration absorption میرایی نوسان یا ارتعاش
magnetic variation تغییر یا نوسان مغناطیسی
lurcher دارای نوسان یا تلوتلو
rock جنباندن نوسان کردن
vibrating جنبیدن نوسان کردن
upward swing نوسان به سمت بالا
unvocal بدون نوسان صدا
induced oscillation نوسان القاء شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com