Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
English
Persian
plea of accused
مدافعات متهم
Other Matches
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
defences
مدافعات
striking out pleading
حذف قسمتی از مدافعات
pleas in bar
مدافعات مسقط دعوی
provcation
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
culprits
متهم
arretted
متهم
taxed with
متهم به
accused
متهم
prisoner at the bar
متهم
culprit
متهم
denouncing
متهم کردن
denounces
متهم کردن
denounced
متهم کردن
denounce
متهم کردن
impeaching
متهم کردن
accuse
متهم کردن
indicts
متهم کردن
charged
متهم شده
indicted
متهم کردن
accuser
متهم کننده
accusers
متهم کننده
indict
متهم کردن
incriminatory
متهم کننده
be charge with
متهم شدن به
bewary
متهم کردن
criminator
متهم کننده
delate
متهم کردن
indicting
متهم کردن
accuses
متهم کردن
impeaches
متهم کردن
impeached
متهم کردن
impeach
متهم کردن
charge
متهم کردن
primary accused
متهم اصلی
taxes
متهم کردن
tax
متهم کردن
charges
متهم کردن
charges
متهم ساختن
charge
متهم ساختن
inculpable
متهم شدنی
inculpate
متهم کردن
plea of accused
دفاع متهم
taxed
متهم کردن
to give one the lie
متهم کردن
second defendant
متهم ردیف دوم
accusable
قابل اتهام متهم
committed for trial
تسلیم متهم به دادگاه
criminiate
متهم بجایت کردن
criminate
متهم بجنایت کردن
dock
جایگاه متهم در دادگاه
incriminated
بگناه متهم کردن
incriminating
بگناه متهم کردن
incriminate
بگناه متهم کردن
docked
جایگاه متهم در دادگاه
challenges
سرتافتن متهم کردن
docks
جایگاه متهم در دادگاه
challenged
سرتافتن متهم کردن
renounce
سرزنش یا متهم کردن
incriminates
بگناه متهم کردن
renounced
سرزنش یا متهم کردن
renounces
سرزنش یا متهم کردن
challenge
سرتافتن متهم کردن
renouncing
سرزنش یا متهم کردن
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
sef accusatory
متهم کننده نفس خود
they accused him of the ft
اورابه دزدی متهم ساختند
to frame someone
کسی بیگناه را متهم کردن
charge sheets
ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet
ورقه حاوی مشخصات متهم
to set up somebody
[for something]
کسی بیگناه را متهم کردن
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
redirects
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirect
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirecting
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
co respondent
مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
indict
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
He who excuses accuses himself.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
nemo tenetur se impum accusare
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
indict
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
muck rack
کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
to press charges against someone
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
incriminates
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminating
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminate
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminated
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
impute
تقسیم کردن متهم کردن
imputing
تقسیم کردن متهم کردن
imputes
تقسیم کردن متهم کردن
upbraids
متهم کردن ملامت کردن
upbraided
متهم کردن ملامت کردن
upbraid
متهم کردن ملامت کردن
imputed
تقسیم کردن متهم کردن
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com