English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
application years مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
Other Matches
vab یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواند یک سیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند
wand دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
soft clip area محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
for some time past مدتی
awhile مدتی
some time مدتی
the while or whilst مدتی که
for a season تا یک مدتی
whilst در خلال مدتی که
long a go مدتی پیش
porolongation of a period تمدید مدتی
long ago مدتی پیش
for the time being <idiom> برای مدتی
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
do time <idiom> مدتی درزندان بودن
not long a مدتی نگذشته است
i was absent for a while یک مدتی غایب بودم
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
immobilises مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizing مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizes مدتی در بستربی حرکت ماندن
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
immobilized مدتی در بستربی حرکت ماندن
lease واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
estate in reversion هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
shut up <idiom> بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
leases واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lay over <idiom> به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
to go away ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go to ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
innings نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
short run زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
year and day مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
warm up اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
literate که میتواند بخواند
non volatile ما میتواند اطلاعات را برگرداند.
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
NVRAM ما میتواند اطلاعات را نگه دارد
rising mine مینی که میتواند به سطح اب بیاید
detector وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detectors وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
doubled دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
chips وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
dynamically مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
hydro airplane هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
chip وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
doubled up دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
dynamic مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
stating وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
adders وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
machined کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
states وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
fields تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
source کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
machines کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
adder وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
stated وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
answer/originate که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
world is one's oyster <idiom> هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
alternatives چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
bi fuel موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
smarter ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smarted ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
an economist of time کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
alternative چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
burn through range مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
smartest ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
smarting ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smart ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smarts ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
wryneck یکجور دارکوب که میتواند سرخود را دور شانه بگرداند
bucket فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
T link که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
CB رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
pickup field زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
bounds محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
bi directional داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
microscopist کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
failure متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failures متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
originate answer مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
optical وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
buckets فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
asr وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
lander فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
fanning بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
also eligible اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
writes وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
expansion اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
astrodome گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
fans بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
unprotected بخشی از صفحه نمایش کامپیوتر که کاربر میتواند تغییر دهد
fanned بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
alphanumeric عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
perfectionist کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
ate که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
meniscus سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
perfectionists کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
usenet که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
aggregate بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
dynamic ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamically ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
analysis بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
prints تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
parametric وسیلهای که میتواند سط وح فرکانس خاص را پیشبرد یا کاهش دهدار یک سیگنال صوتی
colours کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
eighty column screen صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
colour کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
YMODEM بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
fusible link اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
print تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
variable delivery pump پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
aggregates بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
industrial union اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com