English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
Other Matches
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
girl guides دختران یشاهنگ
girls guides پیشاهنگی دختران
the girl guardians بزرگترهای دختران
the girls of the period دختران امروزی
girl guide عضو پیشاهنگی دختران
f.education پرورش واموزش دختران
chaperones همراه دختران جوان رفتن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
chaperon همراه دختران جوان رفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
hyades حوریان دریایی دختران اطلس وپرستاران دیونیسوس
duenna زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
nereid هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
supplement تکمیلی
supplementing تکمیلی
supplements تکمیلی
supplemented تکمیلی
complemental تکمیلی
supplemental تکمیلی
supplemantary تکمیلی
complementary تکمیلی
supplementary تکمیلی
supplementary charge خرج تکمیلی
supplemental موضع تکمیلی
subsidiary foods غذاهای تکمیلی
inset نقشه تکمیلی
complementary demand تقاضای تکمیلی
completion test ازمون تکمیلی
supplementary maintenance نگهداشت تکمیلی
supplementary income درامد تکمیلی
feeder report گزارشات تکمیلی
supplementary punishment مجازات تکمیلی
writ in aid حکم تکمیلی
filler depot انبار تکمیلی
supplementary position موضع تکمیلی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
supplementary تکمیلی پس اورده
insets نقشه تکمیلی
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
complementary angle of site تصحیح تکمیلی تراز
finishes دست کاری تکمیلی
supplementary موضع تکمیلی اضافی
finish دست کاری تکمیلی
finishing touch دست کاری تکمیلی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
sustainer خرج تکمیلی موشک
value added reseller فروشنده تکمیلی دسته دوم
complementary metal oxide semiconductor نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
augmentation support set دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
complementary range برد مربوط به زاویه تصحیح تکمیلی تراز
school mate هم مدرسه
school fellow هم مدرسه
school age سن مدرسه
schoolmate هم مدرسه
schools مدرسه
academies مدرسه
academy مدرسه
school مدرسه
schoolmates هم مدرسه
school shooting تیراندازی در مدرسه
technical school مدرسه فنی
school truancy مدرسه گریزی
senior high school مدرسه متوسطه
secondery school مدرسه متوسطه
schoolmarm مدیره مدرسه
schoolma'am مدیره مدرسه
schoolyards محوطهی مدرسه
schoolyards حیاط مدرسه
schoolyard محوطهی مدرسه
schoolyard حیاط مدرسه
schoolteachers معلم مدرسه
schoolgirl دختر مدرسه
schoolgirls دختر مدرسه
unschooled مدرسه نرفته
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
schoolteacher معلم مدرسه
preliminary school مدرسه ابتدائی
head master مدیر مدرسه
summer schools مدرسه تابستانی
janitor راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors فراش مدرسه
janitors راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy مدرسه گریزی
trade school مدرسه حرفهای
private school مدرسه ملی
grammar schools مدرسه ابتدایی
grammar school مدرسه ابتدایی
grade school مدرسه ابتدایی
private schools مدرسه ملی
summer school مدرسه تابستانی
janitor فراش مدرسه
satchels کیف مدرسه
school تحصیل در مدرسه
school phobia مدرسه هراسی
schools تحصیل در مدرسه
schoolwork درس مدرسه
school counselor مشاور مدرسه
schooling مدرسه رفتن
prep مدرسه مقدماتی
trade schools مدرسه حرفهای
satchel کیف مدرسه
philosophy of the lyceum فلسفه مدرسه
scholastic اقتصادی مدرسه ایها
The last school day. آخرین روز مدرسه
school readiness امادگی ورود به مدرسه
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
He ran away from scool . از مدرسه فرار کرد
play hooky <idiom> از مدرسه یا کار دررفتن
the school is out مدرسه تعطیل است
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
seminary مدرسه علوم دینی
theological school مدرسه علوم دینی
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
junior college مدرسه فوق دیپلم
subprincipal معاون رئیس مدرسه
faculties اولیای مدرسه دانشکده
prep مدرسه ابتدایی دبستان
faculty اولیای مدرسه دانشکده
technical college مدرسه عالی فنی
school of tecnology مدرسه عالی فنی
schooltime ساعات درس مدرسه
technical colleges مدرسه عالی فنی
seminaries مدرسه علوم دینی
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
schoolmasters نافم مدرسه مکتب دار
schoolmaster نافم مدرسه مکتب دار
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
schoolmaster مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
The boy is fresh from school. پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
schoolmasters مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Children start school at the age of 7. بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
grader جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com