Dictiornary-Farsi | مدرسه فوق دیپلم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 111 (6 milliseconds)

English	Persian
junior college	مدرسه فوق دیپلم


Other Matches

diploma	دیپلم
diplomas	دیپلم
degrees	دیپلم یا درجه تحصیل
degree	دیپلم یا درجه تحصیل
AA	فوق دیپلم در علوم انسانی
They dont recognize your high-school diploma here.	دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
school mate	هم مدرسه
academies	مدرسه
academy	مدرسه
school age	سن مدرسه
school	مدرسه
schoolmates	هم مدرسه
school fellow	هم مدرسه
schools	مدرسه
schoolmate	هم مدرسه
schoolgirls	دختر مدرسه
schoolteacher	معلم مدرسه
schoolteachers	معلم مدرسه
schoolgirl	دختر مدرسه
unschooled	مدرسه نرفته
school phobia	مدرسه هراسی
school truancy	مدرسه گریزی
schoolma'am	مدیره مدرسه
schoolmarm	مدیره مدرسه
secondery school	مدرسه متوسطه
senior high school	مدرسه متوسطه
schoolyards	حیاط مدرسه
technical school	مدرسه فنی
schoolyard	حیاط مدرسه
schoolyard	محوطهی مدرسه
schoolyards	محوطهی مدرسه
school shooting	تیراندازی در مدرسه
drop out (of school) <idiom>	ترک مدرسه
school counselor	مشاور مدرسه
schooling	مدرسه رفتن
private schools	مدرسه ملی
janitor	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors	فراش مدرسه
janitors	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy	مدرسه گریزی
trade school	مدرسه حرفهای
trade schools	مدرسه حرفهای
grammar schools	مدرسه ابتدایی
grammar school	مدرسه ابتدایی
grade school	مدرسه ابتدایی
private school	مدرسه ملی
summer school	مدرسه تابستانی
janitor	فراش مدرسه
philosophy of the lyceum	فلسفه مدرسه
schoolwork	درس مدرسه
prep	مدرسه مقدماتی
summer schools	مدرسه تابستانی
satchel	کیف مدرسه
schools	تحصیل در مدرسه
satchels	کیف مدرسه
head master	مدیر مدرسه
school	تحصیل در مدرسه
preliminary school	مدرسه ابتدائی
These shoes dont fit me.	زنگ مدرسه خورده
The last school day.	آخرین روز مدرسه
play hooky <idiom>	از مدرسه یا کار دررفتن
He ran away from scool .	از مدرسه فرار کرد
scholastic	اقتصادی مدرسه ایها
high school	مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools	مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out	مدرسه تعطیل است
seminaries	مدرسه علوم دینی
seminary	مدرسه علوم دینی
schooltime	ساعات درس مدرسه
theological school	مدرسه علوم دینی
finshing school	مدرسه تکمیلی دختران
technical colleges	مدرسه عالی فنی
faculty	اولیای مدرسه دانشکده
faculties	اولیای مدرسه دانشکده
subprincipal	معاون رئیس مدرسه
technical college	مدرسه عالی فنی
school readiness	امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology	مدرسه عالی فنی
prep	مدرسه ابتدایی دبستان
reform school	مدرسه تهذیب اخلاقی
schoolmaster	نافم مدرسه مکتب دار
industrial school	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
schoolmasters	نافم مدرسه مکتب دار
to be excused [from work or school]	معاف بودن [از کار یا مدرسه]
parochial school	مدرسه وابسته به کلیسای بخش
alma mater	سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
Since I left school.	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .	باید بچه راببرم مدرسه
PTA's	مخفف انجمن خانه و مدرسه
It is some distance to the school .	تا مدرسه فاصله زیاد است
PTA	مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
It reminds me of my schooldays .	مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
nursery schools	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Children start school at the age of 7.	بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
The boy is fresh from school.	پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
This is the site for a new scool .	اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
public school	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
old school tie	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
packed lunch	غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
alma mater	مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
advisee	کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
schoolastic	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
grader	جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
whipping boy	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
schoolman	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
juniorate	مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.	اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.