Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
English
Persian
adversaries
مدعی متخاصم
adversary
مدعی متخاصم
Other Matches
demarkation line
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
defense
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
belligerent
متخاصم
belligerently
متخاصم
belligerents
متخاصم
hostile
متخاصم
opposing
متخاصم
party
پارتی متخاصم
opposing forces
نیروهای متخاصم
hostile powers
دول متخاصم
hostile
خصومت امیز متخاصم
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
demarkation
تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
spoliation
ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
claimant
مدعی
plaintiff
مدعی
attorneys
مدعی
attorney
مدعی
assertive
مدعی
plaintiffs
مدعی
accuser
مدعی
accusers
مدعی
asserter
مدعی
letter of attorney
مدعی
actors
مدعی
actor
مدعی
remedy sought by plaintiff
مدعی به
pursuer
مدعی
pursuers
مدعی
pretendant
مدعی
object of claim
مدعی به
maintainer
مدعی
claimant
[arbitration proceedings]
مدعی
[قانون]
plaintiff
مدعی
[قانون]
complainant
[British E]
مدعی
[قانون]
pursuer
[Scottish English]
مدعی
[قانون]
petitioner
[divorce proceedings]
مدعی
[قانون]
lord a
مدعی العموم
rightful claimant
مدعی محق
he claims to
او مدعی است که
encumbrancer
مدعی ملک
public prosector
مدعی العموم
dirctor of public prosecutions
مدعی العموم
attorneygeneralship
مدعی العمومی
prosecuting attorney
مدعی العموم
attorneygeneral
مدعی العموم
relator
مدعی خصوصی
defendants
مدعی علیه
the a party
مدعی خصم
defendant
مدعی علیه
Attorneys General
مدعی العموم
Attorney General
مدعی العموم
professed
مدعی مقر به
professed
متعهد مدعی
public prosecutor
مدعی العموم
public prosecutors
مدعی العموم
complainants
عارض مدعی
complainant
عارض مدعی
pretenders
مدعی من غیر حق
pretender
مدعی من غیر حق
respondents
مدعی علیه
respondent
مدعی علیه
object of claim
مدعی به متنازع فیه
contenders
مدعی دربرابر قهرمان
suitors
عرضحال دهنده مدعی
suitor
عرضحال دهنده مدعی
contender
مدعی دربرابر قهرمان
know-it-all
مدعی علم الیقین
claimant
طلب کننده مدعی
pretenders
مدعی تاج وتخت
pretender
مدعی تاج وتخت
elegit
حکم تامین مدعی به
know-it-alls
مدعی علم الیقین
know it all
مدعی علم الیقین
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
claiming
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
مدعی به مطالبات ادعا کردن
demurs
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
در CL حالتی است که مدعی علیه
maintain
حمایت کردن از مدعی بودن
right of begin
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
demurred
در CL حالتی است که مدعی علیه
claimed
مدعی به مطالبات ادعا کردن
maintained
حمایت کردن از مدعی بودن
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
demur
در CL حالتی است که مدعی علیه
claims
مدعی به مطالبات ادعا کردن
maintains
حمایت کردن از مدعی بودن
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
libellee
مدعی علیه شخص مورد افترا
replication
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
libelee
مدعی علیه شخص مورد افترا
nemo potest esse simul actor et judex
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
venire facias tot matrons
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com