Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (38 milliseconds)
English
Persian
urbanised
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanized
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing
مدنی کردن صیقلی کردن
Other Matches
sleek
صیقلی کردن
varnishes
صیقلی کردن
smoothing
صیقلی کردن
varnishing
صیقلی کردن
sleeker
صیقلی کردن
sleekest
صیقلی کردن
scoured
صیقلی کردن
varnished
صیقلی کردن
scour
صیقلی کردن
glass
صیقلی کردن
scours
صیقلی کردن
varnish
صیقلی کردن
surfaces
صاف کردن صیقلی کردن
surface
صاف کردن صیقلی کردن
surfaced
صاف کردن صیقلی کردن
sleeken
صیقلی کردن صاف کردن
enfranchised
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchising
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchise
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchises
حقوق مدنی اعطا کردن به
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
sleek
صیقلی
slights
صیقلی
slightest
صیقلی
slighting
صیقلی
slighter
صیقلی
slighted
صیقلی
slight
صیقلی
glossy
صیقلی
smooths
صیقلی
smoothest
صیقلی
levigate
صیقلی
smooth
صیقلی
sleeker
صیقلی
smoothed
صیقلی
shiny
صیقلی
sleekest
صیقلی
slick
سطح صیقلی لیز
slickest
سطح صیقلی لیز
slickenside
سطح صیقلی صخره
reflectional
صیقلی وابسته بطرز تفکر
waterworn
شسته شده و صیقلی در اثراب
reflective
صیقلی وابسته بطرز تفکر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
bright work
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
civil
مدنی
urban
مدنی
deceptions
تدلیس مدنی
law of tort
مسئولیت مدنی
civics
علوم مدنی
civics
تعلیمات مدنی
civil liberty
ازادی مدنی
jus cipile
حقوق مدنی رم
civil liberties
ازادی مدنی
transfer of obligation
حواله مدنی
civil law
حقوق مدنی
tort
خطای مدنی
torts
خطای مدنی
civil rights
حقوق مدنی
deception
تدلیس مدنی
civic
اجتماعی مدنی
code civil
قانون مدنی
civil wrong
خطای مدنی
civil code
قانون مدنی
civillaw
قانون مدنی
civil injury
خسارت مدنی
jus cipile
حقوق مدنی
civil injury
اضرار مدنی
civil liability
مسئوولیت مدنی
civil litigation
دادرسی مدنی
civil low
حقوق مدنی
civil partnership
شرکت مدنی
civil action
دعوی مدنی
civi law
حقوق مدنی
fraudulent misrepresentation
تدلیس مدنی
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
freemen
دارای حقوق مدنی
entitle to civil rights
متمتع از حقوق مدنی
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
civil court division
بخش دادگاه مدنی
attainder
محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation
محرومیت از حقوق مدنی
law of torts
قانون مسئولیت مدنی
freeman
دارای حقوق مدنی
law of tort
قانون مسئولیت مدنی
civil death
محرومیت از حقوق مدنی
civi rights
حقوق وامتیازات مدنی
law of civil procedure
ائین دادرسی مدنی
Deprivation of ones civil rights .
محرومیت از حقوق مدنی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
freemen
فرد متمتع از حقوق مدنی
freeman
فرد متمتع از حقوق مدنی
pandect
حقوق مدنی روم قدیم
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
infamous
محروم از حقوق مدنی ترذیلی
presumption of clearance
فرض برائت درامور مدنی
corruption of blood
محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
damask
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
counsel appointed
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
tort
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
torts
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
pandects
خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
reflector
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflectors
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
misrepresentation
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com