English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
mooring swivel مدور مهار
Other Matches
rondelle جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
tie متصل کردن مهار کردن مهار
ties متصل کردن مهار کردن مهار
rotundate مدور
roundish مدور
terete مدور
cylinderical مدور
circulars مدور
circular مدور
roundest مدور
round مدور
induction disk صفحه مدور
medallions قاب مدور
orbicular مدور کامل
medallion قاب مدور
endless chain زنجیر مدور
circularly بطور مدور
circularity مدور بودن
compass گرد مدور
acyclic غیر مدور
circumferences مسیر مدور
circumference مسیر مدور
circular mil میل مدور
circular mil foot پا- میل مدور
discuses صفحه مدور
circular milling فرز مدور
circular scanning تقطیع مدور
circular shift شبفت مدور
circular weir سرریز مدور
orbicular muscle ماهیجه مدور
pie graph نمودار مدور
discus صفحه مدور
swivel piece مدور لنگر
curvature lines خطوط مدور
swivel piece مدور دو راه
rotating table press پرس مدور
rondel جسم مدور
Di xue [درگاه ورودی مدور]
cylinderical grinding دستگاه سنگ مدور
cylinderical lapping صیقل کاری مدور
roundest دور زدن مدور
joinery sawbench اره مدور نجاری
mooring swivel مدور چهار راه
round دور زدن مدور
theater in the round تماشاخانه دارای صحنه مدور
cylinderical grinder دستگاه چاقو تیزکنی مدور
atolls صخرههای مدور داخل دریا
manholes مسیر مدور داخل ناو
plain grinder دستگاه چرخ سمباده مدور
cyclostyle [ایوان ستون دار مدور]
dextral stair [پله های مدور در راست و چپ]
atoll صخرههای مدور داخل دریا
manhole مسیر مدور داخل ناو
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
gingang [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
gin-case [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
gin-house [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
gin-rink [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
disc [تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
clochan [ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
bond مهار
unbridle بی مهار
belaying pin مهار
frenum مهار
guide rope مهار
make fast مهار
guy مهار
guys مهار
anchorage مهار
anchorages مهار
bearing rein مهار
chainage مهار
spans مهار
spanning مهار
restraints مهار
control مهار
controlling مهار
anchor مهار
chucking مهار
anchoring مهار
restraint مهار
halter مهار
braced مهار
controls مهار
span مهار
halters مهار
anchors مهار
brace مهار
spanned مهار
circular carpet قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
bridled مهار ناو
holdfast مهار گیر
bridle زنجیر مهار
bridle مهار ناو
knee brace مهار زانوئی
tractable سست مهار
martingale مهار جلو
guy wire سیم مهار
cross brace مهار عرضی
bridling مهار ناو
daedman مهار وزنی
electrical shant مهار برقی
bridles زنجیر مهار
foot trap مهار توپ با کف پا
bridles مهار ناو
bridled زنجیر مهار
gripping jaw فک مهار کننده
bridling زنجیر مهار
mooring buoy بویه مهار
tawie سست مهار
tie rod میل مهار
topping lift مهار بالایی
restrained مهار شده
angle-tie مهار قطری
angle-tie مهار گوشه
knee-brace مهار زانویی
stayband حلقه مهار
span wire سیم مهار
sagrod مهار عرضی
mooring line سیم مهار
mooring pendant سیم مهار
mooring ring حلقه مهار
mooring rope طناب مهار
chucking مهار کردن
bollard تیر مهار
prony brake مهار پرونی
raker تیر مهار
sag rod مهار عرضی
wiring harness مهار سیم
anchor rod میل مهار
bollards میله مهار
bollard میله مهار
clamps مهار کردن
chuck مهار کردن
ball control مهار توپ
chucks مهار کردن
arresting sheave پل مهار هواپیما
anchor pole دیرک مهار
uncontrolled مهار نشده
drogue مهار چتری
clamping مهار کردن
clamped مهار کردن
controlled مهار شده
chucked مهار کردن
stayed تکیه مهار
clamp مهار کردن
stay تکیه مهار
escalate از مهار خارج شدن
clamping fixture گیره مهار کننده
mooring swivel خودگر مهار مین
clamped مهار گیره عقربک
barricade مهار هواپیما سد جاده
tie down مهار هواپیما یا کشتی
barricading مهار هواپیما سد جاده
clamp مهار گیره عقربک
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
escalates از مهار خارج شدن
escalating از مهار خارج شدن
barricaded مهار هواپیما سد جاده
escalated از مهار خارج شدن
restraining forces نیروهای مهار کننده
clamps مهار گیره عقربک
restrain نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
barricades مهار هواپیما سد جاده
mooring line طناب مهار مین
anchored filament افروزه مهار شده
forward bow spring طناب مهار کشتی
clamping sleeve مفصل مهار کننده
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
chucking automatic مهار کردن خودکار
clamping مهار گیره عقربک
buoy pendant زنجیر مهار بویه
restrains نگهداشتن مهار کردن
moorage محل مهار کشتی
leg trap مهار توپ با ساق پا
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
equitation هنر سواری و مهار اسب
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
bolster plate صفحه برای مهار کردن
arresting net stanchion قلاب تور مهار هواپیما
clamping jaw فکهای مهار کننده گیره
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
afterbow طناب مهار سینه ناو
arresting sheave ریل و سرسره مهار هواپیما
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifted تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
bindings مهار کردن بار در روی پالت
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com