Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
middle level management	مدیریت سطح متوسط
Other Matches
computer managed instruction	اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smarter	buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest	buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted	buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting	buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts	buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart	buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT	استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
command management system	سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity	سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
managership	مدیریت
leadership	مدیریت
administratorship	مدیریت
conductorship	مدیریت
generalship	مدیریت
directorship	مدیریت
directorates	مدیریت
directorate	مدیریت
administrations	مدیریت
administration	مدیریت
directorships	مدیریت
superintendence	مدیریت
managements	مدیریت
stage direction	مدیریت
management	مدیریت
matronage	مدیریت
menage	مدیریت
educational administration	مدیریت اموزشی
file management	مدیریت فایل
pyramiding	مدیریت واحد
directorates	مقام مدیریت
file management	مدیریت پرونده ها
scientific management	مدیریت علمی
directorate	مقام مدیریت
facilities management	مدیریت امکانات
foremanship	مدیریت سرکارگری
setup <idiom>	مدیریت داشتن
task management	مدیریت کار
task management	مدیریت وفیفه
system mangement	مدیریت سیستم
superintendency	ریاست مدیریت
trust	مدیریت امانی
run the show	مدیریت کردن
trusts	مدیریت امانی
resource management	مدیریت منبع
record management	مدیریت رکوردها
record management	مدیریت مدارک
superintendence	ریاست مدیریت
supply management	مدیریت عرضه
financial management	مدیریت مالی
file management	مدیریت پرونده
trusted	مدیریت امانی
operational management	مدیریت عملیاتی
management report	گزارش مدیریت
management system	سیستم مدیریت
interlocking directorate	مدیریت واحد
managerial economics	اقتصاد مدیریت
configuration management	مدیریت پیکربندی
inventory management	مدیریت موجودی
materials management	مدیریت مواد
concurrency management	مدیریت همزمانی
job management	مدیریت برنامه
materiel cognizance	مدیریت کالاها
materiel management	مدیریت اماد
materiel management	مدیریت اقلام
data management	مدیریت داده ها
career management	مدیریت مشاغل
maladministration	سوء مدیریت
management expenses	مخارج مدیریت
demand management	مدیریت تقاضا
production management	مدیریت تولید
management graphics	مدیریت گرافیک
management science	علم مدیریت
postal directory	مدیریت پست
personnel management	مدیریت پرسنلی
personnel management	مدیریت استخدام
ownership and management	مالکیت و مدیریت
memory management	مدیریت حافظه
monopoly management	مدیریت انحصاری
industrial management	مدیریت صنعتی
frameworks	مدیریت پایگاه داده
materiel cognizance	مدیریت تشخیص کالا
management information system	سیستم مدیریت اطلاعات
memory management program	برنامه مدیریت حافظه
lower level management	مدیریت سطح پایین
conveyancing	مدیریت از روی مهارت
framework	مدیریت پایگاه داده
project management system	سیستم مدیریت پروژه
information management system	سیستم مدیریت اطلاعات
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
input/output	مدیریت و کنترل میکند
institute of materials management	موسسه مدیریت مواد
directs	مدیریت یا سازمان دهی
intendancy	مدیریت حوزه مباشرت
directed	مدیریت یا سازمان دهی
direct	مدیریت یا سازمان دهی
item manager	مدیریت اقلام تدارکاتی
letters of administration	سند مدیریت ترکه
project management program	برنامه مدیریت پروژه
database management	مدیریت پایگاه داده ها
dm	مدیریت داده هاanagement
data processing management	مدیریت پردازش داده
data management system	سیستم مدیریت داده ها
data base management	مدیریت پایگاه داده
wildlife management	مدیریت حیات وحش
data management programs	برنامههای مدیریت داده ها
file management program	برنامه مدیریت فایل
data base management	مدیریت پایگاه داده ها
flowed	مدیریت جریان داده
flows	مدیریت جریان داده
spatial data management	مدیریت داده فضایی
flow	مدیریت جریان داده
top level management	مدیریت سطح بالا
server	ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
data processing management association	انجمن مدیریت پردازش داده
CMIS	سیستم مدیریت شبکه قدرتمند
career management	مدیریت تهیه تخصصهای نظامی
computer aided factory management	مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
pim	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
management	مدیریت وریاست حسن تدبیر
managements	مدیریت وریاست حسن تدبیر
data base management system	سیستم مدیریت پایگاه داده ها
relational database management	مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
memory management	مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
database management program	برنامه مدیریت پایگاه داده ها
army management structure	سازمان مدیریت نیروی زمینی
database management system	سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
Internet	مهندسی و مدیریت اینترنت است
IAB	مهندسی و مدیریت اینترنت است
mis	سیستم اطلاعات مدیریت System anagementInformation
mis-	سیستم اطلاعات مدیریت System anagementInformation
paged memory management	مدیریت حافظه صفحه بندی شده
rdbms	سیستم مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
relational data menagement system	سیستم مدیریت پایگاه داده رابطهای
record oriented database management	برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
flat fuiile database management program	برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
threes	سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
table oriented database management progr	برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
three	سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
intermedial	متوسط
meanest	متوسط
mediocre	متوسط
medium	متوسط
mediums	متوسط
moderating	متوسط
moderated	متوسط
moderate	متوسط
mean	متوسط
life expectancies	سن متوسط
meaner	متوسط
moderates	متوسط
life expectancy	سن متوسط
medium gravle	شن متوسط
averaged	متوسط
modal	متوسط
average limit of ice	حد متوسط یخ
averages	متوسط
averaging	حد متوسط
averages	حد متوسط
mesne	متوسط
averaging	متوسط
meant	متوسط
averaged	حد متوسط
intermediate	متوسط
osculant	متوسط
average	حد متوسط
tolerable	متوسط
modals	متوسط
average	متوسط
processes	که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
ims	Information سیستم مدیریت اطلاعات System anagement
databases	تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
database	تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
databases	که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
administrators	بخش کنترلی سیستم مدیریت پایگاه داده ها
processes	کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
hierarchical data base management system	سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
database	که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
process	کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
process	که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
administrator	بخش کنترلی سیستم مدیریت پایگاه داده ها
average variable cost	هزینه متوسط
averagely	بطور متوسط
average voltage	ولتاژ متوسط
middlingly	بطور متوسط
averagly	بطور متوسط
intermediate contrast	تغایر متوسط
intermediately	بطور متوسط
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
girder bridge	پل بیلی متوسط
intermediate hurdle	مانع متوسط
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
over-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
a modest income	درآمدی متوسط
a medium sized car	یک اتومبیل متوسط
every Tom, Dick and Harry <idiom>	طبقه متوسط

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com