English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
task management مدیریت وفیفه
Search result with all words
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
Other Matches
computer managed instruction اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smarter buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
function وفیفه
functioned وفیفه
roles وفیفه
role وفیفه
responsibility وفیفه
responsibilities وفیفه
devoir وفیفه
inofficious بی وفیفه
pensions وفیفه
office وفیفه
assignment وفیفه
assignments وفیفه
duty وفیفه
pension وفیفه
worked وفیفه
work وفیفه
offices وفیفه
activities وفیفه
activity وفیفه
functions وفیفه
obligations وفیفه
obligation وفیفه
service وفیفه
task وفیفه
sorb وفیفه
taskwork وفیفه
that is your duty and not mine نه وفیفه من
serviced وفیفه
tasks وفیفه
stipendiary وفیفه خوار
function وفیفه داشتن
serviced نظام وفیفه
the d. of duty انجام وفیفه
offices کار وفیفه
the d. of duty ادای وفیفه
stipendiaries وفیفه خوار
staff duty وفیفه ستادی
obstriction قرارداد وفیفه
breach of duty ترک وفیفه
religious duty فرض وفیفه
service نظام وفیفه
propositional function وفیفه حسی
reserve officer افسر وفیفه
seaman recruit ناوی وفیفه
sense of duty حس وفیفه شناسی
functions وفیفه داشتن
office کار وفیفه
dereliction of duty وفیفه نشناسی
conscript سرباز وفیفه
undutiful وفیفه نشناس
duty-bound حینانجام وفیفه
conscientious وفیفه شناس
draftees سربازان وفیفه
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
functional وفیفه دار
loyalties وفیفه شناسی
loyalty وفیفه شناسی
conscription نظام وفیفه
conscripted سرباز وفیفه
dereliction of duty ترک وفیفه
loyal وفیفه شناس
irresponsibility وفیفه نشناسی
military service نظام وفیفه
conscripts سرباز وفیفه
conscripting سرباز وفیفه
beneficiaries وفیفه خوار
beneficiary وفیفه خوار
annuitant وفیفه خور
fealty وفیفه شناسی
lapse from duty ترک وفیفه
drafts سرباز وفیفه
inofficious وفیفه نشناس
naval conscript ناوی وفیفه
incumbency وفیفه لزوم
drafted سرباز وفیفه
draft سرباز وفیفه
functionery وفیفه دار
task امرمهم وفیفه
dutifulness وفیفه شناسی
functionally ازلحاظ وفیفه
fealties وفیفه شناسی
feal وفیفه شناس
irresponsible وفیفه نشناس
laspe from duty ترک وفیفه
compulsory service خدمت وفیفه
obligor مشمول وفیفه
tasks امرمهم وفیفه
obligated reservist مشمول وفیفه
functioned وفیفه داشتن
dutiful وفیفه شناس
neurility وفیفه اعصاب
burden of proof وفیفه اثبات
voluntaryist مخالف نظام وفیفه
key assignments وفیفه دهی کلیدها
functionate انجام وفیفه کردن
while on duty حین انجام وفیفه
military service خدمت نظام وفیفه
leal وفیفه شناس حقشناس
functional design طرح وفیفه مندی
functional unit واحد وفیفه مند
conscript army ارتش سربازان وفیفه
to perform one's duty انجام وفیفه کردن
line of duty نحوه انجام وفیفه
i deed it my duty to وفیفه خود می دانم که
functional تابعی وفیفه مندی
liable to military service مشمول خدمت وفیفه
functional character دخشه وفیفه بندی
function code رمز وفیفه نما
supererogation افراط در انجام وفیفه
observantly از روی وفیفه شناسی
functions وفیفه عمل کردن
conscription law قانون نظام وفیفه
neglect of duty غفلت در انجام وفیفه
functioned وفیفه عمل کردن
harness حین انجام وفیفه
harnessed حین انجام وفیفه
harnessing حین انجام وفیفه
ready for duty اماده انجام وفیفه
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
function وفیفه عمل کردن
bounden duty وفیفه واجب یا لازم
duteous وفیفه شناس مطیع
feasance انجام وفیفه کردن
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
task control block بلاک کنترل وفیفه
functional diagram نمودار وفیفه مندی
constableship وفیفه یا رتبه پلیس
that is your duty and not mine این وفیفه شماست
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
matronage مدیریت
managership مدیریت
menage مدیریت
conductorship مدیریت
administratorship مدیریت
generalship مدیریت
superintendence مدیریت
stage direction مدیریت
directorates مدیریت
administrations مدیریت
directorships مدیریت
directorship مدیریت
managements مدیریت
management مدیریت
leadership مدیریت
administration مدیریت
directorate مدیریت
duty to god وفیفه شخص نسبت به خدا
task state descriptor توصیف کننده وضعیت وفیفه
supererogation انجام کاری بیش از حد وفیفه
foreground task کار یا وفیفه پیش زمینه
to stand to one's duty وفیفه خودرا انجام دادن
to play one's role وفیفه خودرا انجام دادن
pensioners وفیفه خوار مستمری بگیر
chancery مقام یا وفیفه صدارت عظمی
to be in d. کوتاهی درانجام وفیفه کردن
pensioner وفیفه خوار مستمری بگیر
mistake while in discharge of duty خطا در حین انجام وفیفه
sinecures وفیفه گرفتن وول گشتن
conscript به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting به خدمت وفیفه احضار کردن
sinecure وفیفه گرفتن وول گشتن
noncommissioned officer درجه دار افسر وفیفه
conscripted به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts به خدمت وفیفه احضار کردن
file management مدیریت پرونده
directorate مقام مدیریت
file management مدیریت پرونده ها
personnel management مدیریت پرسنلی
materials management مدیریت مواد
postal directory مدیریت پست
materiel management مدیریت اماد
file management مدیریت فایل
system mangement مدیریت سیستم
monopoly management مدیریت انحصاری
demand management مدیریت تقاضا
directorates مقام مدیریت
supply management مدیریت عرضه
ownership and management مالکیت و مدیریت
superintendency ریاست مدیریت
educational administration مدیریت اموزشی
memory management مدیریت حافظه
superintendence ریاست مدیریت
personnel management مدیریت استخدام
facilities management مدیریت امکانات
financial management مدیریت مالی
management expenses مخارج مدیریت
record management مدیریت رکوردها
maladministration سوء مدیریت
record management مدیریت مدارک
trust مدیریت امانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com