English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
adminstrator of state مدیر ترکه
personal representative مدیر ترکه
Search result with all words
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
Other Matches
wattle ترکه برای ساختن سبد ترکه
sprig ترکه
heirloom ترکه
sprigs ترکه
bequests ترکه
twig ترکه
twigs ترکه
switch ترکه
switched ترکه
switches ترکه
bough ترکه
roof batten ترکه
spray ترکه
spraying ترکه
sprayed ترکه
sprays ترکه
twing ترکه
virga ترکه
scions ترکه نو
scion ترکه نو
heirlooms ترکه
boughs ترکه
rod ترکه
branchlet ترکه
asthin as lath <idiom> ترکه ای
affshoot ترکه
estate of a deceased ترکه
patrimony ترکه
rods ترکه
succession ترکه
successions ترکه
patrimonies ترکه
wand ترکه
legacies ترکه
bequest ترکه
legacy ترکه
wands ترکه
one thrid of the estate ثلث ترکه
administration of estate اداره ترکه
personal representative امین ترکه
one third of estate ثلث ترکه
twiggy ترکه مانند
distribution of the estate تقسیم ترکه
offshoots ترکه فرع
renouncing probate رد سمت ترکه
residuary account حساب ترکه
residue of the state باقیمانده ترکه
residue of the state مازاد ترکه
viminal ترکه دهنده
withy ترکه بید
legacy ترکه موصی به
legacies ترکه موصی به
twigged ترکه مانند
offshoot ترکه فرع
fiducial وابسته به امین ترکه
distributions تقسیم ترکه متوفی
distribution تقسیم ترکه متوفی
wicker ترکه یا چوب کوتاه
letters of administration سند مدیریت ترکه
heritage ماترک ترکه غیر منقول
wickerwork ساخته شده از ترکه سبدسازی
pendent lite حکم معلق امین ترکه
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
packing sheet حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
manager مدیر
gerent مدیر
directors مدیر
executive مدیر
executives مدیر
conductors مدیر
conductor مدیر
director مدیر
managers مدیر
moderators مدیر
moderator مدیر
administers :مدیر
administering :مدیر
administered :مدیر
administer :مدیر
directors general مدیر کل
director generals مدیر کل
director general مدیر کل
superintendents مدیر
steward مدیر
administrators مدیر
stewards مدیر
superintendent مدیر
warden مدیر
administrator مدیر
headmasters مدیر
headmaster مدیر
General manager . Director general . مدیر کل
extrepreneur مدیر متهور
principal of a school مدیر اموزشگاه
program manager مدیر برنامه ها
project manager مدیر طرحها
project manager مدیر پروژه ها
project manager مدیر پروژه
record manager مدیر رکورد
chief engineer مدیر ماشین
sale manager مدیر فروش
extrepreneur مدیر باتهور
drop master مدیر پرش
file manager مدیر فایل
library manager مدیر کتابخانه
micro manager مدیر ریزکامپیوترها
stores manager مدیر انبارها
site engineering مدیر ساختمان
works superintendent مدیر کارخانه
operation manager مدیر عملیات
stage director مدیر نمایش
general manager مدیر باشگاه
personnel manager مدیر استخدام
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
intendant مدیر مامورمالی
item manager مدیر اقلام
sales manager مدیر فروش
salaried director مدیر موفف
official liquidator مدیر تصفیه
master مدیر مرشد
administrator مدیر تصفیه
administrators مدیر تصفیه
receiver مدیر تصفیه
principal رئیس مدیر
principals رئیس مدیر
stage managers مدیر نمایش
stage manager مدیر نمایش
impresarios مدیر اپرا
manager مدیر تیم
managing directors مدیر عامل
trustee مدیر تصفیه
mastered مدیر مرشد
helmsmen رل دار مدیر
masters مدیر مرشد
helmsman رل دار مدیر
receivers مدیر تصفیه
managing director مدیر عامل
trustees مدیر تصفیه
impresario مدیر اپرا
executives مدیر عامل
executives مدیر اجرائی
executive مدیر عامل
executive مدیر اجرائی
commissioners مدیر مسابقات
commissioner مدیر مسابقات
official receiver مدیر تصفیه
liquidator مدیر تصفیه
managers مدیر تیم
padrone مدیر ارباب
liquidators مدیر تصفیه
managers مدیر مسابقه بوکس
manager مدیر مسابقه بوکس
president of the board [ American E] مدیر عامل [شرکت]
chairman of the board [of directors/managers] مدیر عامل [شرکت]
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
computer center director مدیر مرکز کامپیوتر
maitred'hotel سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
huntsmen مدیر تازیهای شکاری
managerial مدیر اداره کننده
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
jumpmaster مدیر پرش چتربازی
master of the court مدیر دفتر دادگاه
huntsman مدیر تازیهای شکاری
computer center manager مدیر مرکز کامپیوتر
chief executive officer [CEO] [American E] مدیر عامل [شرکت]
data base manager مدیر پایگاه داده
data processing manager مدیر پردازش داده
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
dp manager مدیر داده پردازی
impresario مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
adobe type manager مدیر انواع فونت ادوبی
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
impresarios مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
presidents مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
president مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
registrar کارمند اداره ثبت مدیر دروس
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrars کارمند اداره ثبت مدیر دروس
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
entrepreneur مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
wicker work سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
decision مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decisions مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com