English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (7 milliseconds)
English Persian
salaried director مدیر موفف
Other Matches
bound موفف
obligated موفف
bound to go موفف به رفتن
bound موفف کران
task work کار موفف
bind موفف کردن
binds موفف کردن
iam bound to do that من موفف به انجام ان کارهستم
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
stewards مدیر
steward مدیر
superintendents مدیر
superintendent مدیر
conductor مدیر
administer :مدیر
headmaster مدیر
headmasters مدیر
administered :مدیر
administering :مدیر
administers :مدیر
moderator مدیر
moderators مدیر
conductors مدیر
administrators مدیر
administrator مدیر
gerent مدیر
directors general مدیر کل
director generals مدیر کل
director general مدیر کل
General manager . Director general . مدیر کل
directors مدیر
executive مدیر
executives مدیر
director مدیر
managers مدیر
manager مدیر
warden مدیر
file manager مدیر فایل
general manager مدیر باشگاه
personnel manager مدیر استخدام
extrepreneur مدیر متهور
official receiver مدیر تصفیه
extrepreneur مدیر باتهور
drop master مدیر پرش
chief engineer مدیر ماشین
adminstrator of state مدیر ترکه
commissioner مدیر مسابقات
commissioners مدیر مسابقات
item manager مدیر اقلام
head master مدیر مدرسه
principal of a school مدیر اموزشگاه
program manager مدیر برنامه ها
project manager مدیر طرحها
project manager مدیر پروژه ها
project manager مدیر پروژه
record manager مدیر رکورد
sales manager مدیر فروش
site engineering مدیر ساختمان
stage director مدیر نمایش
stores manager مدیر انبارها
works superintendent مدیر کارخانه
head master مدیر اموزشگاه
intendant مدیر مامورمالی
sale manager مدیر فروش
library manager مدیر کتابخانه
micro manager مدیر ریزکامپیوترها
official liquidator مدیر تصفیه
operation manager مدیر عملیات
padrone مدیر ارباب
personal representative مدیر ترکه
trustee مدیر تصفیه
managing directors مدیر عامل
administrator مدیر تصفیه
impresario مدیر اپرا
administrators مدیر تصفیه
managing director مدیر عامل
impresarios مدیر اپرا
trustees مدیر تصفیه
helmsman رل دار مدیر
mastered مدیر مرشد
receivers مدیر تصفیه
receiver مدیر تصفیه
stage managers مدیر نمایش
stage manager مدیر نمایش
masters مدیر مرشد
executives مدیر عامل
master مدیر مرشد
principals رئیس مدیر
managers مدیر تیم
principal رئیس مدیر
executive مدیر عامل
executives مدیر اجرائی
helmsmen رل دار مدیر
manager مدیر تیم
liquidator مدیر تصفیه
liquidators مدیر تصفیه
executive مدیر اجرائی
manager مدیر مسابقه بوکس
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
managers مدیر مسابقه بوکس
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
chief executive officer [CEO] [American E] مدیر عامل [شرکت]
chairman of the board [of directors/managers] مدیر عامل [شرکت]
president of the board [ American E] مدیر عامل [شرکت]
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
data processing manager مدیر پردازش داده
dp manager مدیر داده پردازی
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
computer center manager مدیر مرکز کامپیوتر
computer center director مدیر مرکز کامپیوتر
master of the court مدیر دفتر دادگاه
jumpmaster مدیر پرش چتربازی
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
maitred'hotel سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
huntsman مدیر تازیهای شکاری
data base manager مدیر پایگاه داده
managerial مدیر اداره کننده
huntsmen مدیر تازیهای شکاری
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
impresario مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
adobe type manager مدیر انواع فونت ادوبی
impresarios مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
president مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
presidents مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrar کارمند اداره ثبت مدیر دروس
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrars کارمند اداره ثبت مدیر دروس
entrepreneurs مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
decisions مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
headmistresses خانم مدیر خانم رئیس
headmistress خانم مدیر خانم رئیس
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com