English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
treater مذاکره کننده طرف گفتگو
Other Matches
conferences گفتگو مذاکره
conference گفتگو مذاکره
negotiator مذاکره کننده
negotiators مذاکره کننده
negotiant مذاکره کننده
upsetting conversation گفتگو ناراحت کننده
bargains مذاکره
tractate مذاکره
bargaining مذاکره
bargained مذاکره
bargain مذاکره
discussions مذاکره
discussion مذاکره
negotiation مذاکره
negotiations مذاکره
proceed with deliberations اقدام به مذاکره
parleying مذاکره کردن
parleyed مذاکره کردن
negotiate مذاکره کردن
beginning of negotiations شروع مذاکره
parleys مذاکره کردن
negotiates مذاکره کردن
invitation to treat دعوت به مذاکره
negotiated مذاکره کردن
negotiating مذاکره کردن
parley مذاکره کردن
discuss مذاکره کردن
negotiable قابل مذاکره
interviews مصاحبه مذاکره
interviewing مصاحبه مذاکره
interviewed مصاحبه مذاکره
interview مصاحبه مذاکره
plateform سطح مذاکره
renegotiation مذاکره مجدد
tractarian مقاله مذاکره
debate مذاکره کردن
consultation مذاکره همفکری
consultations مذاکره همفکری
negotiations گفتگو ها
negotiations گفتگو
negotiation گفتگو ها
negotiation گفتگو
talked گفتگو
talks گفتگو
dialog گفتگو
conversation گفتگو
conversations گفتگو
colloquy گفتگو
colloquies گفتگو
talk گفتگو
conversing گفتگو
parle گفتگو
chit-chat گفتگو
converse گفتگو
conversed گفتگو
indisputable بی گفتگو
converses گفتگو
chit chat گفتگو
parlance گفتگو
discussion گفتگو
chitchat گفتگو
discussions گفتگو
tractarian گفتگو
symposia مجلس مذاکره دوستانه
renegotiate دوباره مذاکره کردن
symposium مجلس مذاکره دوستانه
symposiums مجلس مذاکره دوستانه
conversed مذاکره کردن امیزش
talked مذاکره حرف زدن
converse مذاکره کردن امیزش
conversing مذاکره کردن امیزش
converses مذاکره کردن امیزش
talk مذاکره حرف زدن
talks مذاکره حرف زدن
discussions گفتگو منافره
discuss گفتگو کردن
dialogue گفتگو صحبت
tractate بحث گفتگو
monology گفتگو باخود
negotiate گفتگو کردن
discussion گفتگو منافره
debatable قابل گفتگو
speak گفتگو کردن
speaks گفتگو کردن
debate گفتگو کردن
negotiated گفتگو کردن
negotiates گفتگو کردن
negotiating گفتگو کردن
to talk [to] گفتگو کردن [با]
to make overtures گفتگو اغازکردن
intertalk گفتگو کردن
dialogues گفتگو صحبت
interlocutress طرف گفتگو
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
parleying مذاکره درباره صلح موقت
to collapse بهم خوردن [مذاکره یا فرضیه]
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
in treaty مشغول مذاکره و عقد پیمان
parley مذاکره درباره صلح موقت
talk out مطرح مذاکره قرار دادن
to collapse موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
parleys مذاکره درباره صلح موقت
to collapse درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
to toughen one's tone در گفتگو سخت شدن
soliloquize باخود گفتگو کردن
negotiatory مبنی بر معامله یا گفتگو
sales talk مذاکره وبازار گرمی برای فروش
lambency ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
chime in <idiom> ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
interlocutress زنی که طرف گفتگو باشد
to have an i. with any one باکسی دیدار و گفتگو کردن
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
shoptald گفتگو درباره وضع کسب
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
palor اطاق برای گفتگو خصوصی
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
locutory تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
communing مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
collogue توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
commune مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
soliloquies گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquy گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
photomagnetism شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
pediatrics or pae شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
aeromedicine قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counselling در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
sass بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
to join in [on] a conversation واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
telephone conversation گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
argues گفتگو کردن مشاجره کردن
argue گفتگو کردن مشاجره کردن
discussed مطرح کردن گفتگو کردن
discuss مطرح کردن گفتگو کردن
discussing مطرح کردن گفتگو کردن
argued گفتگو کردن مشاجره کردن
discusses مطرح کردن گفتگو کردن
arguing گفتگو کردن مشاجره کردن
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com