English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
Other Matches
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
watching پاسدار
picquet پاسدار
watch پاسدار
watchful پاسدار
guard پاسدار
sentry پاسدار
sentries پاسدار
guardsman پاسدار
guardsmen پاسدار
watches پاسدار
watched پاسدار
guards پاسدار
guarding پاسدار
general outpost پاسدار عمومی
pickets پاسدار یا دژبان
watchfulness مراقب پاسدار
sergeant of the guard گروهبان پاسدار
picketed پاسدار یا دژبان
combat outpost پاسدار رزمی
guard of honour پاسدار تشریفاتی
shore patrol کرانه پاسدار
guard of honor پاسدار تشریفات
picket پاسدار یا دژبان
outsentry پاسدار صحرایی
watchman پاسدار مراقب
color guard پاسدار پرچم
watchmen پاسدار مراقب
advance guard پیش لشکر پاسدار
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
patrolled گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrols گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolling گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
watch fire اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
patrol گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
ceremonies مراسم
rituals مراسم
ceremony مراسم
goblet جام [در مراسم]
chalice جام [در مراسم]
exequies مراسم تدفین
pageants مراسم مجلل
pageant مراسم مجلل
burial service مراسم دفن
morning parade مراسم صبحگاه
ceremony مراسم نظامی
funerals مراسم دفن
ceremonies مراسم نظامی
funeral مراسم دفن
karma سرنوشت مراسم دینی
mass مراسم عشاء ربانی
funerals مراسم تشییع جنازه
masses مراسم عشاء ربانی
massing مراسم عشاء ربانی
funeral مراسم تشییع جنازه
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
rite مراسم تشریفات مذهبی
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
general muster مراسم اجتماعی عمومی
calebrate بجا اوردن مراسم
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
yore در قدیم
of old قدیم
anciently در قدیم
primitive قدیم
the old world بر قدیم
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
immensurable خیلی قدیم
the old testament عهد قدیم
the old ways رسوم قدیم
the youth of the world روزگارخیلی قدیم
tzar امپراطورروسیه قدیم
f. times ایام قدیم
Aborigine اهلی قدیم
pierian در مقدونیه قدیم
ancientry عهد قدیم
dateless بسیار قدیم
old world دنیای قدیم
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
burial زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
earliest مربوط به قدیم عتیق
satrap استاندار قدیم ایران
italic وابسته به ایتالیاییهای قدیم
early مربوط به قدیم عتیق
samson قاضی قدیم اسرائیل
samaria سامریه در فلسطین قدیم
kempo تکنیک قدیم کاراته
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
conservative پیرو سنت قدیم
proconsulship مقام فرمانداری در رم قدیم
proconsular وابسته به فرمانداران رم قدیم
conservatives پیرو سنت قدیم
land grave کنت قدیم المانی
immemorially بطور خیلی قدیم
unite سکه قدیم انگلیسی
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
old english زبان انگلیسی قدیم
conventionality پیروی از سنت قدیم
babylon شهر بابل قدیم
carthage شهر کارتاژ قدیم
unites سکه قدیم انگلیسی
uniting سکه قدیم انگلیسی
iguanodont سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
from immemorial times از زمان خیلی قدیم
triumvirate یکی از سه زمامدار روم قدیم
doric بسبک معماری قدیم یونان
old indian defence دفاع هندی قدیم شطرنج
fabliau وابسته باشعار قدیم فرانسه
paleethnology مبحث شناسایی انسانهای قدیم
paleo arctic or palaeo وابسته بشمال دنیای قدیم
apis گاو مقدس مصریان قدیم
mercury یکی از خدایان یونان قدیم
ecclesiast عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
babel شهر و برج قدیم بابل
plebs توده مردم روم قدیم
macaca نوعی میمون دنیای قدیم
macaque نوعی میمون دنیای قدیم
old guard صنوف صاحب اعتبار قدیم
triumvirates یکی از سه زمامدار روم قدیم
nestorian کلیسای نسطوری قدیم ایران
immemorial بسیار قدیم خیلی پیش
Hamedan شهر همدان [اکباتان قدیم]
triumvier یکی از سه زمامدار روم قدیم
tchigorin indian دفاع هندی قدیم شطرنج
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
the a of days خدای سرمدی قدیم الایام
saker باز شکاری در اروپای قدیم
sab وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
propraetor کنسول فرمانداراستان قدیم روم
ra خدای افتاب مصریان قدیم
punic اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
paleo etc وابسته بشمال دنیای قدیم
pandect حقوق مدنی روم قدیم
pony express پست سریع السیر قدیم
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
He is an old – timer at this club . از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
gambit of aleppo نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
Whigs عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
classics مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
classic مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
from (since) the year dot [British E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
from (since) the year one [American E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
doric وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
Whig عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
portcullises درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
lambrequin دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
pre chellean وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
portcullis درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
quadriga ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
protasis نخستین قسمت درام قدیم رومی
shekel واحد وزن وپول بابل قدیم
sogdian اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
mycenaean اهل شهر "مسین " قدیم یونان
mycenian اهل شهر "مسین " قدیم یونان
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
canon low دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
primogeniture حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
gutta تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
scutum سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com