Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
Other Matches
personal salute
تیر سلام برای افراد
parting salute
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute.
بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
saluting
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting battery
توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
salutes
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
ceremonies
مراسم
ceremony
مراسم
rituals
مراسم
ceremony
مراسم نظامی
funerals
مراسم دفن
ceremonies
مراسم نظامی
funeral
مراسم دفن
morning parade
مراسم صبحگاه
pageants
مراسم مجلل
burial service
مراسم دفن
pageant
مراسم مجلل
goblet
جام
[در مراسم]
chalice
جام
[در مراسم]
exequies
مراسم تدفین
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
funerals
مراسم تشییع جنازه
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
general muster
مراسم اجتماعی عمومی
funeral
مراسم تشییع جنازه
calebrate
بجا اوردن مراسم
massing
مراسم عشاء ربانی
masses
مراسم عشاء ربانی
mass
مراسم عشاء ربانی
sacramental
وابسته به مراسم مذهبی
karma
سرنوشت مراسم دینی
Commemoration services were held .
مراسم یاد بودانجام شد
rite
مراسم تشریفات مذهبی
side honors
مراسم ادای احترام در میزپاس
To perform the marriage ceremony.
مراسم عقد راجاری کردن
solemnity
ایین تشریفات مراسم سنگین
swear in
با مراسم تحلیف وارد کردن
betroth
مراسم نامزدی بعمل اوردن
christening
مراسم تعمید ونامگذاری بچه
funerary
وابسته به مراسم تشییع جنازه
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
guard mount
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
last rites
مراسم دفن و کفن و دعای ختم
events to mark the Day of German Unity
مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
communicant
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
Langhing is improper at a funeral.
خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
taperer
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
accolade
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolades
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites
مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
burial
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
blessed sacrament
مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
salute
سلام
salaamed
سلام
salaaming
سلام
salutations
سلام
hullo
سلام
salaam
سلام
saluting
سلام
salutes
سلام
saluted
سلام
kind regards
سلام
salutation
سلام
all hail
سلام
allhail
سلام
good afternoon
سلام
howdy
سلام !
salaams
سلام
greets
: سلام
regarded
سلام
ave
سلام
greeting
سلام
regards
سلام
greet
: سلام
greeted
: سلام
regard
سلام
hello
سلام
greetings
سلام
hailed
: سلام درود
hail
سلام کردن
hailed
سلام کردن
greetings
سلام کننده
hail
: سلام درود
to give the time of day
سلام کردن
salaaming
سلام کردن
salute
سلام دادن
to take the salute
سلام گرفتن
hailing
سلام کردن
greeting
سلام کننده
hails
سلام کردن
saluting gun
توپ سلام
color salute
سلام به پرچم
hailing
: سلام درود
hails
: سلام درود
take the salute
سلام گرفتن
gun salute
تیر سلام
styes
سنده سلام
nodding acquaintance
سلام علیک
sties
سنده سلام
sty
سنده سلام
minute gun
توپ سلام
saluting
سلام دادن
admirals' march
سلام تیمساری
full dress
لباس سلام
salutes
سلام دادن
stye
سنده سلام
blank catridge
گلوله سلام
half cap
نیم سلام
salaams
سلام کردن
salaamed
سلام کردن
salaam
سلام کردن
saluted
سلام دادن
hullos
سلام کردن
hellos
سلام کردن
hello
سلام کردن
hallos
سلام کردن
bar mitzvahs
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bar mitzvah
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
saluter
سلام دهنده یاکننده
peace be with you
سلام برشما باد
Remember me to him.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
fire salute
توپ سلام انداختن
to fire salute
توپ سلام انداختن
Give him my regards.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
give my r. s to him
سلام مرابه او برسانید
hail
سلام برشما باد
to return a greeting
جواب سلام دادن
curtsying
سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards.
سلام مرا به اوبرسانید
curtsies
سلام یاتواضع کردن
hails
سلام برشما باد
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
curtseying
سلام یاتواضع کردن
curtsey
سلام یاتواضع کردن
curtsy
سلام یاتواضع کردن
hailed
سلام برشما باد
to make a curtsy
سلام زنانه کردن
curtsied
سلام یاتواضع کردن
to salute an officer
افسری را سلام دادن
hailing
سلام برشما باد
evening gun
توپ سلام شامگاه
troop
افراد
personnel
افراد
trooping
افراد
trooped
افراد
enlisted personnel
افراد
men
افراد
enlistedman
افراد
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
To take the salute.
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
salutation
تعارف سلام اول نامه
he has an axe to grind
سلام لربی طمع نیست
To be a nodding acquaintance of someone .
با کسی سلام وعلیک داشتن
levee
سلام عام بارعام دادن
salutations
تعارف سلام اول نامه
To greet someone . To exchange greetings with someone.
با کسی سلام وتعارف کردن
present arms
سلام درحال پیش فنگ
half cap
سلام با اندک تکانی درکلاه
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
Everyone sends their regards to you.
همگی بهت سلام رسوندن.
gratulate
تبریک گفتن سلام کردن
equal status persons
افراد همپایه
enlistee
افراد داوطلب
enlisted personnel
طبقه افراد
filler personnel
افراد جایگزینی
service club
باشگاه افراد
roll call
نامیدن افراد
liberty men
افراد مرخصی
packed out
پر و مملو از افراد
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
category
طبقه افراد
top-level
افراد عالیرتبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com