English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English Persian
barretry مرافعه جویی
Other Matches
supply economy صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
quarrelling مرافعه
lawsuits مرافعه
lawsuit مرافعه
quarreling مرافعه
suit at law مرافعه
causing مرافعه
causes مرافعه
cause مرافعه
quarrel مرافعه
quarreled مرافعه
quarrelled مرافعه
litigation مرافعه
quarrels مرافعه
crosser اختلاف مرافعه
crosses اختلاف مرافعه
crossest اختلاف مرافعه
suit مرافعه خواستگاری
litigated مرافعه کردن
suited مرافعه خواستگاری
suits مرافعه خواستگاری
litigates مرافعه کردن
cross اختلاف مرافعه
case دعوی مرافعه
litigant مرافعه کننده
barrister at law وکیل مرافعه
revivor تجدید مرافعه
contestation رقابت مرافعه
pendente lite در اثنای مرافعه
litigate مرافعه کردن
litigating مرافعه کردن
cases دعوی مرافعه
to carry costs هزینه مرافعه دادن
spat بچه حلزون مرافعه
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
sedition فتنه جویی
reproach عیب جویی
reproached عیب جویی
offishness کناره جویی
peaceableness صلح جویی
censoriousness عیب جویی
rocket [British E] عیب جویی
incalescence گرما جویی
adventurism حادثه جویی
reproaching عیب جویی
dissociability انزوا جویی
disputatiousness ستیزه جویی
pacifism صلح جویی
currishness ستیزه جویی
reproaches عیب جویی
equilibration تعادل جویی
predacity طعمه جویی
pugnacity ستیزه جویی
cavils عیب جویی
saving صرفه جویی
cavilled عیب جویی
thrift صرفه جویی
economy صرفه جویی
economies صرفه جویی
hedonism لذت جویی
frugality صرفه جویی
cavil عیب جویی
caviling عیب جویی
malignancy کینه جویی
scrappiness فتنه جویی
avarice زیاده جویی
interrogation باز جویی
sociality جامعه جویی
interrogations باز جویی
poll رای جویی
polled رای جویی
termagancy ستیزه جویی
polls رای جویی
caviled عیب جویی
cavilled عیب جویی کردن
cavils عیب جویی کردن
crambo بازی قافیه جویی
vituperate عیب جویی کردن
wrathful کینه جویی کردن
going-over عیب جویی شدید
goings-over عیب جویی شدید
To seak a remedy. چاره جویی کردن
cut corners <idiom> صرفه جویی کردن
to seek adventures مخاطره جویی کردن
to seek a remedy for something چاره جویی کردن
to pull to pieces عیب جویی کردن از
disputatiously ازروی ستیزه جویی
domineer سلطه جویی کردن
the primrose path عیش و نوش جویی
economizing method روش صرفه جویی
economy factor ضریب صرفه جویی
errantry دربدری حادثه جویی
impugning عیب جویی کردن
peaceably ازروی صلح جویی
shrewishly از روی ستیزه جویی
spareable قابل صرفه جویی
to inquire into a matter مطلبی را باز جویی
to make inquires into a matter چیز ی را باز جویی
to pick on عیب جویی کردن از
caviling عیب جویی کردن
competitions هم چشمی سبقت جویی
revenged کینه جویی کردن
revenges کینه جویی کردن
revenging کینه جویی کردن
economised صرفه جویی کردن
economises صرفه جویی کردن
economising صرفه جویی کردن
economize صرفه جویی کردن
economizes صرفه جویی کردن
revenge کینه جویی کردن
nemesis کینه جویی انتقام
carp عیب جویی کردن
blaming عیب جویی کردن از
parsimony صرفه جویی کم خرجی
economized صرفه جویی کردن
competition هم چشمی سبقت جویی
saves صرفه جویی کردن
saved صرفه جویی کردن
save صرفه جویی کردن
blame عیب جویی کردن از
blamed عیب جویی کردن از
blames عیب جویی کردن از
reproach عیب جویی کردن از
reproached عیب جویی کردن از
avenge کینه جویی کردن
avenged کینه جویی کردن
avenges کینه جویی کردن
avenging کینه جویی کردن
scrounge صرفه جویی کردن
scrounged صرفه جویی کردن
scrounges صرفه جویی کردن
scrounging صرفه جویی کردن
impugned عیب جویی کردن
impugns عیب جویی کردن
centripetal force قوه مرکز جویی
reproaching عیب جویی کردن از
caviled عیب جویی کردن
cavil عیب جویی کردن
etymology ریشه جویی صرف
reproaches عیب جویی کردن از
etymologies ریشه جویی صرف
impugn عیب جویی کردن
providence صرفه جویی اینده نگری
an economist of time متخصص در صرفه جویی وقت
querying تحقیق و باز جویی کردن
queried تحقیق و باز جویی کردن
query تحقیق و باز جویی کردن
to take vengeance on a person از کسی کینه جویی کردن
queries تحقیق و باز جویی کردن
to enter into an enquiry وارد باز جویی شدن
feed heater دستگاه صرفه جویی درحرارت
gas saving صرفه جویی در مصرف بنزین
to tell somebody off از کسی عیب جویی کردن
to take somebody to task از کسی عیب جویی کردن
to chide somebody از کسی عیب جویی کردن
reproof عیب جویی [اصطلاح روزمره]
censure عیب جویی [اصطلاح روزمره]
economizer صرفه جویی کننده انرژی
to cut up rough کینه جویی یا کج خویی کردن
scrappiness اوراق شدگی ستیزه جویی
finger-wagging عیب جویی [اصطلاح روزمره]
time saver صرفه جویی کننده در وقت
to tick somebody off [British E] از کسی عیب جویی کردن
austerity package بسته صرفه جویی [اقتصاد] [سیاست]
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
it savours of revenge بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
an economist of time کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
nursed شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nurses شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nurse شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
cut corners <idiom> [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
straight "A " student دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
To pay off someone. To settle old scores with someone. با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
library و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
libraries و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
impeach عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches عیب جویی کردن تردید کردن در
interrogate تحقیق کردن باز جویی کردن
impeaching عیب جویی کردن تردید کردن در
impeached عیب جویی کردن تردید کردن در
inquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
interrogates تحقیق کردن باز جویی کردن
enquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
interrogating تحقیق کردن باز جویی کردن
inquire باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
interrogated تحقیق کردن باز جویی کردن
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com