Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
due care
مراقبت کافی
Other Matches
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
enow
کافی
acceptable
<adj.>
کافی
adequate
<adj.>
کافی
satisfactory
<adj.>
کافی
good
[sufficient]
<adj.>
کافی
sufficient
<adj.>
کافی
adequate
کافی
sufficing
<adj.>
کافی
adequate
کافی
enough
کافی
sufficient
کافی
sufficed
کافی بودن
suffice
کافی بودن
adequately
[sufficiently]
<adv.>
بقدر کافی
sufficient
مقدار کافی
scantier
غیر کافی
scantiest
غیر کافی
scanty
غیر کافی
suffices
کافی بودن
sufficing
کافی بودن
skimp
غیر کافی
inextenso
بطول کافی
plenty of rain
باران کافی
sufficient conditions
شرایط کافی
run short
<idiom>
کافی نبودن
Nothing more, thanks.
کافی است.
skimps
غیر کافی
skimping
غیر کافی
skimped
غیر کافی
necessary and sufficient
لازم و کافی
reach
کافی بودن
leisure
وقت کافی
last
[be enough]
کافی بودن
be sufficient
کافی بودن
be enough
کافی بودن
be adequate
کافی بودن
inadequate
غیر کافی
adequately
بقدر کافی
sufficiently
<adv.>
بقدر کافی
suffice
کافی بودن
sufficient condition
شرط کافی
ovservation
مراقبت
cared
مراقبت
cares
مراقبت
espial
مراقبت
counter surveillance
ضد مراقبت
care
مراقبت
tendance
مراقبت
watchful
مراقبت
eyesight
مراقبت
surveillance
مراقبت
vigilance
مراقبت
unattended
بی مراقبت
watchfulness
مراقبت
enough
باندازهء کافی نسبتا
sufficient condition
شرط کافی
[ریاضی]
to have plenty of time
وقت کافی داشتن
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
he is short of hands
کارگر کافی ندارد
voteless
بدون رای کافی
All you have to do is to say the word.
کافی است لب تر کنی
well paid
دارای حقوق کافی
well educatd
دارای تحصیلات کافی
inadequately
بطور غیر کافی
insufficiently
بطور غیر کافی
incompetent
غیر کافی ناشایسته
sufficiency
قابلیت مقدار کافی
watching
مراقبت کردن
Medicare
مراقبت پزشکی
to llok
مراقبت کردن
see to it
مراقبت کردن
ground surveillance
مراقبت زمینی
residential care
مراقبت پناهگاهی
to see after
مراقبت کردن
sea surveillance
مراقبت دریایی
helical scanning
مراقبت مارپیچی
ensure
مراقبت کردن در
ensured
مراقبت کردن در
insuring
مراقبت کردن در
listening watch
مراقبت به گوش
ensures
مراقبت کردن در
ensuring
مراقبت کردن در
combat surveillance
مراقبت رزمی
care of supplies
مراقبت اماد
acoustical surveillance
مراقبت صوتی
air surveillance
مراقبت هوایی
animadversion
مراقبت مشاهده
area monitoring
مراقبت منطقهای
watch
مراقبت کردن
air search
مراقبت هوایی
watchtower
برج مراقبت
watchtowers
برج مراقبت
control towers
برج مراقبت
watches
مراقبت کردن
watch tower
برج مراقبت
to see to it
مراقبت کردن
day care
مراقبت در روز
watched
مراقبت کردن
insures
مراقبت کردن در
straw boss
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
dozed
مقدار کافی از یک دارو خوراک
working ball
گوی با سرعت و چرخش کافی
in short supply
<idiom>
نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
doze
مقدار کافی از یک دارو خوراک
Nothing more, thanks.
کافی است، خیلی متشکرم.
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
dozes
مقدار کافی از یک دارو خوراک
It is not deep enough.
باندازه کافی گود نیست
dozing
مقدار کافی از یک دارو خوراک
So much for theory!
<idiom>
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
care
محافظت کردن مراقبت
unattended operation
هملکرد مراقبت نشده
attendance
ملازمت مراقبت رسیدگی
to ensure something
مراقبت کردن در
[چیزی]
surveillant
مراقبت کننده دیدبان
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
attendances
ملازمت مراقبت رسیدگی
area monitoring
مراقبت کردن از منطقه
cared
محافظت کردن مراقبت
air beacon
برج مراقبت پایگاه
under one's wing
<idiom>
تحت مراقبت کسی
airborne beacon
برج مراقبت هوابرد
stake-outs
محل تحت مراقبت
cares
محافظت کردن مراقبت
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
lookout
مراقبت عمل پاییدن
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
radar beacon
برج مراقبت رادار
searched
مراقبت کردن از زمین
maintains
به خوبی مراقبت شده
search
مراقبت کردن از زمین
vigilance
مراقبت به گوش بودن
overwatch
مراقبت از حرکت بااتش
harbor control tower
برج مراقبت بندر
maintain
به خوبی مراقبت شده
stake-out
محل تحت مراقبت
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
searchingly
مراقبت کردن از زمین
searches
مراقبت کردن از زمین
lookouts
مراقبت عمل پاییدن
sector of search
منطقه مراقبت رادار
maintained
به خوبی مراقبت شده
end in itself
<idiom>
مکان کافی برای راحت بودن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
underfeed
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
he had a good supply of coal
زغال سنگ کافی ذخیره کرده
put the question
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
underdeveloped
رشد کافی نیافته عقب افتاده
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspects
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
security monitoring
نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspect
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
up to someone to do something
<idiom>
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
unattended ground sensor
رادار مراقبت زمینی خودکار
My tea is not cool enough to drink.
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
well-to-do
<idiom>
پول کافی برای امرار معاش کردن
on easy street
<idiom>
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
see that he does it
مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
turn over
<idiom>
به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
spiral scanning
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
snow under
<idiom>
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
leave (let) well enough alone
<idiom>
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
subliminally
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminal
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
Is there enough time to change trains?
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I'm old enough to take care of myself.
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
make a living
<idiom>
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
instrument landing
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
zmarker beacon
برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
overwatch
مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
liberal gift
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
So much for that.
<idiom>
اینقدر
[کار یا صحبت و غیره ]
کافی است درباره اش.
[اصطلاح روزمره]
bedsore
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
fan marker
نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
Creches
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
demurrer
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com