English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
fossil مربوط بادوارگذشته
fossils مربوط بادوارگذشته
Other Matches
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
related مربوط
vespertinal مربوط به شب
eight bit system مربوط به یک
pertinent مربوط به
caprine مربوط به بز
affined مربوط
lineal مربوط به خط
as for مربوط به
correspondent مربوط به
relevant مربوط
correspondents مربوط به
condequent مربوط
coordinate مربوط
pertinenet مربوط
cretaceous مربوط به گچ
curatorial مربوط به
pertaining مربوط به
pertinent مربوط
for مربوط به
hydraulic مربوط به اب
germane مربوط
coherent مربوط
irrelevant نا مربوط
apposite مربوط
proper مربوط
chromatic مربوط به رنگها
chromic مربوط به کرومیوم
goidelic مربوط بسلت
churchly مربوط به کلیسا
glyptic مربوط به حکاکی
glossal مربوط به زبان
prospective مربوط به اینده
parental مربوط به والدین
coherently بطور مربوط
affiliates مربوط ساختن
cerebellar مربوط به مخچه
hawaiian مربوط به هاوایی
c مربوط به کامپیوتر
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
hydropic مربوط به استسقاء
thermal مربوط به گرما
hydrographic مربوط به اب نگاری
calligraphic مربوط به خطاطی
caloric مربوط به کالری
horsy مربوط به اسب
hominoid مربوط به بشر
capitular مربوط بفصل
polar مربوط به قط بها
collegial مربوط به دانشکده
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
garlicky مربوط به سیر
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
personal مربوط به کسی
gallinaceous مربوط بماکیان
polar مربوط به قطب
four dimensional مربوط به بعدچهارم
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
mammary مربوط به پستان
fistulous مربوط به ناسور
mammary مربوط به پستانداران
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
domiciliary مربوط به خانه
communist مربوط به کمونیسم
computational مربوط به یک محاسبه
operatic مربوط به اپرا
genethliac مربوط به طالع
occupational مربوط به شغل
corresponsive مربوط بیکدیگر
futuristic مربوط به اینده
verb مربوط به صدا
vehicular مربوط به خودرو
haemic مربوط بخون
verbs مربوط به صدا
dictoral مربوط به دکتری
divisional مربوط به تقسیم
contiguous مربوط بهم
brumal مربوط به زمستان
Americans مربوط بامریکا
achaean مربوط به اخائیه
acetarious مربوط به سالاد
ceremonial مربوط به جشن
ceremonials مربوط به جشن
matrimonial مربوط به ازدواج
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
psychiatric مربوط به روانپزشکی
achaian مربوط به اخائیه
adulterous مربوط به زنا
ameba مربوط به امیب
astrological مربوط به نجوم
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
aguish مربوط به تب و لرز
agrologic مربوط بخاکشناسی
aesthetic مربوط به علم
aesthetically مربوط به علم
racing مربوط بمسابقه
outbound مربوط به خارج
fractional مربوط به بخشها
commercial مربوط به تجارت
nasal مربوط به بینی
nautical مربوط به کشتیرانی
ovarian مربوط به تخمدان
textual مربوط به متن یا نص
baronial مربوط به بارون
American مربوط بامریکا
military مربوط به نظام
fractional مربوط به بخشهایی
dependent مربوط محتاج
concerns مربوط بودن به
familial مربوط به خانواده
concern مربوط بودن به
municipal مربوط به شهرداری
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
ameban مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
meteorological مربوط به هواسنجی
circumstantial مربوط به موقعیت
acrobatic مربوط به بندبازی
speculative مربوط به اندیشه
technological مربوط به فناوری
atomistic مربوط به اتم
technologically مربوط به فناوری
astro مربوط به نجوم
as to عطف به مربوط به
bardic مربوط به رامشگری
basal مربوط به ته یابنیان
britannic مربوط به بریتانیا
retired مربوط به بازنشستگی
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
bear on مربوط بودن
anal مربوط به مقعد
geriatric مربوط به پیری
centenarian مربوط به قرن
anglian مربوط به نژاد
congressional مربوط به کنگره
sartorial مربوط به خیاطی
anent در مشارکت با مربوط به
analitical مربوط به تجزیه
ammino مربوط به امونیاک
ameboid مربوط به امیب
thematic مربوط بموضوع
nuclear مربوط به اتمی
centenarians مربوط به قرن
arteriovenous مربوط به رگها
arithmeticlal مربوط به حساب
archival مربوط به بایگانی
arbitrative مربوط بحکمیت
arbitral مربوط به حکمیت
feminine مربوط به جنس زن
my مربوط بمن
affiliating مربوط ساختن
hydrostatic مربوط به فشار اب
yester مربوط به دیروز
villatic مربوط به دهکده
vespertine مربوط به شب شبانه
self- مربوط به خود
connect مربوط کردن
versicular مربوط به ایات
ghostly مربوط به روح
connects مربوط کردن
vermian مربوط به کرم
facial مربوط به صورت
typographic مربوط به چاپ
procephalic مربوط به جلو سر
pertian مربوط بودن
communists مربوط به کمونیسم
woodsy مربوط به جنگل
weaponary مربوط به اسلحه
vindicative مربوط به توجیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com