English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
mesmeric مربوط بخواب مصنوعی درحالت خواب مغناطیسی گیرنده
Other Matches
somnolent درحالت خواب وبیدار
somnolism خواب مصنوعی
hypnosis خواب مصنوعی
hypnotic مولد خواب مصنوعی
pathetism خواب اوری مصنوعی هیپنوتیزیم
hypnotism علم هیپنوتیزم یاطریقه خواب اوری مصنوعی
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
mesmerism خواب مغناطیسی
hypnotherapy معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
posthypnotic ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
robotics مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
reel to reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
he pretended to be asleep خودرا بخواب زد
hypnic متعلق بخواب
to fall a بخواب رفتن
i fell a بخواب رفتم
snoozle بخواب رفتن
to go off بخواب رفتن
to sleep away one's time بخواب گذراندن
drop off بخواب رفتن
in re درحالت
dreamful معتاد بخواب دیدن
hibernate بخواب زمستانی رفتن
hibernated بخواب زمستانی رفتن
hibernates بخواب زمستانی رفتن
hibernating بخواب زمستانی رفتن
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
subconscious درحالت ناخوداگاهی
subconsciously درحالت ناخوداگاهی
anticipative درحالت انتظار
The child is going to go to bed. بچه دارد می رود بخواب
passiveness فعل درحالت مجهول
stationary state تعادل درحالت سکون
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
scolex کرم کدو درحالت جنینی
nominative indepdent اسمی که درحالت نداواقع شود
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
cackling صدای مرغ درحالت تخم گذاری
cackled صدای مرغ درحالت تخم گذاری
cackle صدای مرغ درحالت تخم گذاری
In a state of despair(anxiety,etc). درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
tenterhooks <idiom> درحالت معلق یا کش دادن به دلیل نا معلومی
cackles صدای مرغ درحالت تخم گذاری
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
aerostatics علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
somnific خواب اور خواب الود
dreamier خواب مانند خواب الود
dreamiest خواب مانند خواب الود
hypnagogic خواب اور خواب کننده
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic خواب اور خواب کننده
dreamy خواب مانند خواب الود
morpheus الهه خواب خواب پرور
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
softer که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
record گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
He is fast asleep. خواب خواب است
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic reluctance مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic flow فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic deflector یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
home row ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
magnetic flux density چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
Early to bed and early to rise . <proverb> زود بخواب و زود بر خیز .
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
dispersion پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic flux فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
postiche مصنوعی
dummies مصنوعی
artful مصنوعی
artificial مصنوعی
dummy مصنوعی
synthetic مصنوعی
flower work گل مصنوعی
man made مصنوعی
feigned مصنوعی
sophisticated مصنوعی
false مصنوعی
accrete مصنوعی
ersatz مصنوعی
synthesic مصنوعی
man-made مصنوعی
leatherette چرم مصنوعی
iron lung ریه مصنوعی
synthetic material ماده مصنوعی
induced ventillation تهویه مصنوعی
synchronous material ماده مصنوعی
artificial horizon افق مصنوعی
astroturf چمن مصنوعی
decoy هدف مصنوعی
false horizon افق مصنوعی
satellites قمر مصنوعی
satellite قمر مصنوعی
prosthesis اندام مصنوعی
mayfly طعمهی مصنوعی
decoys هدف مصنوعی
decoying هدف مصنوعی
mayflies طعمهی مصنوعی
decoyed هدف مصنوعی
false کاذبانه مصنوعی
false colour رنگ مصنوعی
glass eye چشم مصنوعی
synthetic resin صمغ مصنوعی
synthetic rubber لاستیک مصنوعی
artificial climbing صعود مصنوعی
cultured pearls مروارید مصنوعی
semisynthetic نیمه مصنوعی
pathetism تنویم مصنوعی
rock work کوه مصنوعی
artifical silk ابریشم مصنوعی
artifical light روشنایی مصنوعی
artifical leather چرم مصنوعی
plumper پستان مصنوعی
escarpment پرتگاه مصنوعی
artificial daylight سپیده دم مصنوعی
artificial ground زمین مصنوعی
cultured pearl مروارید مصنوعی
in vitro در محیط مصنوعی
man made feature عارضه مصنوعی
bionic دارایاندام مصنوعی
pontic دندان مصنوعی
peruke موی مصنوعی
tactical smoke دود مصنوعی
escarpments پرتگاه مصنوعی
nonrepresentational مصنوعی غیرحاکی
artefacts محصول مصنوعی
artifact محصول مصنوعی
artifacts محصول مصنوعی
robot ادم مصنوعی
robots ادم مصنوعی
denaturation مصنوعی سازی
wig موی مصنوعی
dry fly پشه مصنوعی
wigs موی مصنوعی
artificial language زبان مصنوعی
artefact محصول مصنوعی
artificial recharge تغذیه مصنوعی
artificial respiration تنفس مصنوعی
refrigerator یخچال مصنوعی
artificial lighting روشنائی مصنوعی
refrigerators یخچال مصنوعی
rayon ابریشم مصنوعی
artificial satellite قمر مصنوعی
artificial silk ابریشم مصنوعی
artificial stone سنگ مصنوعی
artificialize مصنوعی کردن
sportface چمن مصنوعی
synthetic turf چمن مصنوعی
tartan turf چمن مصنوعی
artificial lake دریاچه مصنوعی
artificial intelligence هوش مصنوعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com