Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
infantile |
مربوط بدوران کودکی |
|
|
Other Matches |
|
childhood |
کودکی |
imfancy |
کودکی |
infancy |
کودکی |
infantile amnesia |
یادزدودگی کودکی |
man and boy |
چه در کودکی چه در بزرگی |
dementia infantilis |
زوال عقل کودکی |
rolled |
بدوران انداختن |
rolls |
بدوران انداختن |
roll |
بدوران انداختن |
To adopt a child ( an infant ) . |
کودکی را بفرزندی قبول کردن |
infantile sexuality |
میل جنسی دوره کودکی |
nouveau riche |
تازه بدوران رسیده |
nouveau-riche |
تازه بدوران رسیده |
parvenus |
تازه بدوران رسیده |
parvenu |
تازه بدوران رسیده |
nouveaux-riches |
تازه بدوران رسیده |
primer |
وابسته بدوران بشر اولیه |
primers |
وابسته بدوران بشر اولیه |
protolithic |
وابسته بدوران ماقبل عصرسنگ |
it turned my head |
سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد |
upstart |
تازه بدوران رسیده ادم متکبر |
upstarts |
تازه بدوران رسیده ادم متکبر |
nursling or nurse |
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است |
gestation |
حاملگی وابسته بدوران رشد تخم یانطفه |
carpetbagger |
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار |
carpetbaggers |
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار |
reindeer |
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا |
handy dandy |
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه |
latchkey child |
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است] |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child. |
عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا. |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
formulas |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formulae |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formula |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
pertinenet |
مربوط |
lineal |
مربوط به خط |
pertaining |
مربوط به |
irrelevant |
نا مربوط |
as for |
مربوط به |
for |
مربوط به |
caprine |
مربوط به بز |
apposite |
مربوط |
coherent |
مربوط |
affined |
مربوط |
proper |
مربوط |
eight bit system |
مربوط به یک |
germane |
مربوط |
correspondent |
مربوط به |
hydraulic |
مربوط به اب |
pertinent |
مربوط به |
cretaceous |
مربوط به گچ |
curatorial |
مربوط به |
coordinate |
مربوط |
vespertinal |
مربوط به شب |
condequent |
مربوط |
related |
مربوط |
relevant |
مربوط |
pertinent |
مربوط |
correspondents |
مربوط به |
coherently |
بطور مربوط |
personal |
مربوط به کسی |
ecumenical |
مربوط به سرتاسرجهان |
glyptic |
مربوط به حکاکی |
hawaiian |
مربوط به هاوایی |
chromic |
مربوط به کرومیوم |
budgetary |
مربوط به بودجه |
c |
مربوط به کامپیوتر |
goidelic |
مربوط بسلت |
verbs |
مربوط به صدا |
verb |
مربوط به صدا |
occupational |
مربوط به شغل |
chromatic |
مربوط به رنگها |
existential |
مربوط به هستی |
haemic |
مربوط بخون |
cerebellar |
مربوط به مخچه |
aeronautical |
مربوط به فضانوردی |
caloric |
مربوط به کالری |
calligraphic |
مربوط به خطاطی |
inspectional |
مربوط به بازرسی |
insurrectional |
مربوط به شورش |
thermal |
مربوط به گرما |
analitical |
مربوط به تجزیه |
irrelative |
نا مربوط مطلق |
avuncular |
مربوط بدایی |
janitorial |
مربوط به فراشی |
ammino |
مربوط به امونیاک |
acrobatic |
مربوط به بندبازی |
brumal |
مربوط به زمستان |
larcenous |
مربوط به دزدی |
anal |
مربوط به مقعد |
capitular |
مربوط بفصل |
anglian |
مربوط به نژاد |
hominoid |
مربوط به بشر |
horsy |
مربوط به اسب |
hydrographic |
مربوط به اب نگاری |
aesthetic |
مربوط به علم |
hydropic |
مربوط به استسقاء |
hydrostatic |
مربوط به فشار اب |
aesthetically |
مربوط به علم |
hypophyseal |
مربوط به هیپوفیز |
electrically |
مربوط به الکتریسیته |
immunologic |
مربوط به مصونیت |
anent |
در مشارکت با مربوط به |
britannic |
مربوط به بریتانیا |
technologically |
مربوط به فناوری |
divisional |
مربوط به تقسیم |
domiciliary |
مربوط به خانه |
climatic |
مربوط به اب وهوا |
centenarian |
مربوط به قرن |
centenarians |
مربوط به قرن |
futuristic |
مربوط به اینده |
vehicular |
مربوط به خودرو |
basal |
مربوط به ته یابنیان |
bardic |
مربوط به رامشگری |
feminine |
مربوط به جنس زن |
my |
مربوط بمن |
nuclear |
مربوط به اتمی |
expiratory |
مربوط به زفیر |
operatic |
مربوط به اپرا |
affiliates |
مربوط ساختن |
speculative |
مربوط به اندیشه |
corresponsive |
مربوط بیکدیگر |
computational |
مربوط به یک محاسبه |
aluminous |
مربوط به الومینیوم |
commisural |
مربوط به درزوپیوندگاه |
collegial |
مربوط به دانشکده |
technological |
مربوط به فناوری |
bear on |
مربوط بودن |
parental |
مربوط به والدین |
geriatric |
مربوط به پیری |
dictoral |
مربوط به دکتری |
communists |
مربوط به کمونیسم |
affiliate |
مربوط ساختن |
affiliated |
مربوط ساختن |
thematic |
مربوط بموضوع |
faunae |
مربوط به جانوران |
polar |
مربوط به قطب |
arithmeticlal |
مربوط به حساب |
Hellenic |
مربوط به یونان |
womanish |
مربوط به زن یا زنان |
mammary |
مربوط به پستان |
retired |
مربوط به بازنشستگی |
mammary |
مربوط به پستانداران |
archival |
مربوط به بایگانی |
contiguous |
مربوط بهم |
astrological |
مربوط به نجوم |
arbitrative |
مربوط بحکمیت |
arbitral |
مربوط به حکمیت |
polar |
مربوط به قط بها |
arteriovenous |
مربوط به رگها |
genethliac |
مربوط به طالع |
filiate |
مربوط ساختن |
congressional |
مربوط به کنگره |
sartorial |
مربوط به خیاطی |
fistulous |
مربوط به ناسور |
atomistic |
مربوط به اتم |
four dimensional |
مربوط به بعدچهارم |
astro |
مربوط به نجوم |
as to |
عطف به مربوط به |
gallinaceous |
مربوط بماکیان |
affiliating |
مربوط ساختن |
churchly |
مربوط به کلیسا |
garlicky |
مربوط به سیر |
meteorological |
مربوط به هواسنجی |
glossal |
مربوط به زبان |
ameboid |
مربوط به امیب |
graphic |
مربوط به نقاشی |
fossil |
مربوط بادوارگذشته |
typographic |
مربوط به چاپ |
textual |
مربوط به متن یا نص |
vermian |
مربوط به کرم |
facial |
مربوط به صورت |
versicular |
مربوط به ایات |
vespertine |
مربوط به شب شبانه |
connects |
مربوط کردن |
connect |
مربوط کردن |
American |
مربوط بامریکا |
villatic |
مربوط به دهکده |
vindicative |
مربوط به توجیه |
Americans |
مربوط بامریکا |
racing |
مربوط بمسابقه |
subsistence |
مربوط به زیست |