Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
pedagogical
مربوط بفن تعلیم
Other Matches
paideutics
روش کار اموزی فن تعلیم علم تعلیم
i was taught by him
من در نزد وی تعلیم گرفتم او مرا تعلیم داد
pedgagogics
فن تعلیم علم تعلیم
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
didactics
تعلیم
doctrine
تعلیم
tuitionary
تعلیم
doctrines
تعلیم
instruction
تعلیم
training
تعلیم
tuition
تعلیم
instructions
تعلیم
instructing
تعلیم دادن
instructed
تعلیم دادن
train
تعلیم دادن
instructs
تعلیم دادن
trained
تعلیم دادن
drilled
تعلیم دادن
trains
تعلیم دادن
drill
تعلیم دادن
trainees
تعلیم گیرنده
education
تعلیم و تربیت
untaught
تعلیم نیافته
drills
تعلیم دادن
edification
تعلیم تقدیس
breeding
تعلیم وتربیت
tuitional
حق تدریس تعلیم
treatable
تعلیم بردار
schoolfellow
تعلیم تحصیل
indocile
تعلیم نا پذیر
indocility
تعلیم نا پذیری
instruct
تعلیم دادن
trainee
تعلیم گیرنده
teachable
تعلیم پذیر
train
[teach]
تعلیم دادن
disciplinable
تعلیم پذیر
educating
تعلیم دادن
educates
تعلیم دادن
training
تعلیم و تمرین
didactics
فن تعلیم نواموزی
pedagogically
مطابق فن تعلیم
give lessons
تعلیم دادن
educate
تعلیم دادن
educate
تعلیم دادن
teach
تعلیم دادن
schooling
تدریس تعلیم
catechisation
تعلیم واموزش
catechise
تعلیم دادن
catechize
تعلیم دادن
military training
تعلیم نظامی
docility
تعلیم پذیری
teach
تعلیم دادن
instruct
تعلیم دادن
teaches
تعلیم دادن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
tutelage
سرپرستی تعلیم سرخانه
educationally
از راه تعلیم و تربیت
catechisms
تعلیم ودستور مذهبی
theories
فرضیه علمی تعلیم
theory
فرضیه علمی تعلیم
docile
تعلیم بردار مطیع
catechism
تعلیم ودستور مذهبی
teachable
یاددادنی قابل تعلیم
motor education
تعلیم و تربیت حرکتی
pedagogical teaching
اموزش مطابق فن تعلیم
primed
قبلا تعلیم دادن
prime
قبلا تعلیم دادن
primes
قبلا تعلیم دادن
instructiveness
تعلیم امیزی بودن
intuiting
تعلیم دادن اگاه کردن
enlighten
روشن کردن تعلیم دادن
intuits
تعلیم دادن اگاه کردن
enlightening
روشن کردن تعلیم دادن
enlightens
روشن کردن تعلیم دادن
intuited
تعلیم دادن اگاه کردن
intuit
تعلیم دادن اگاه کردن
guides
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guided
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
hark
تعلیم از راه گوش دادن
realia
وسایل تعلیم و اثبات دروس کلاسی
unschooled
تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
wcce
کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
instruction
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
instructions
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
student teacher
شاگرو دانشسرای عالی دانشجوی تعلیم وتربیت
paternosters
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
paternoster
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
educatable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
educable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
eight bit system
مربوط به یک
pertinent
مربوط به
pertinent
مربوط
coherent
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
affined
مربوط
as for
مربوط به
caprine
مربوط به بز
related
مربوط
irrelevant
نا مربوط
pertaining
مربوط به
for
مربوط به
proper
مربوط
lineal
مربوط به خط
apposite
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
pertinenet
مربوط
curatorial
مربوط به
condequent
مربوط
coordinate
مربوط
germane
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
relevant
مربوط
correspondents
مربوط به
correspondent
مربوط به
domiciliary
مربوط به خانه
calligraphic
مربوط به خطاطی
technologically
مربوط به فناوری
technological
مربوط به فناوری
speculative
مربوط به اندیشه
caloric
مربوط به کالری
norse
مربوط به اسکاندیناوی
vehicular
مربوط به خودرو
acrobatic
مربوط به بندبازی
numeric
1-مربوط به اعداد. 2-
c
مربوط به کامپیوتر
geriatric
مربوط به پیری
my
مربوط بمن
congressional
مربوط به کنگره
thematic
مربوط بموضوع
nuclear
مربوط به اتمی
britannic
مربوط به بریتانیا
feminine
مربوط به جنس زن
corresponsive
مربوط بیکدیگر
brumal
مربوط به زمستان
pertain to
مربوط بودن به
metabolical
مربوط به متابولیزم
larcenous
مربوط به دزدی
centenarians
مربوط به قرن
centenarian
مربوط به قرن
sartorial
مربوط به خیاطی
anal
مربوط به مقعد
osteal
مربوط باستخوان
horsy
مربوط به اسب
futuristic
مربوط به اینده
climatic
مربوط به اب وهوا
operatic
مربوط به اپرا
communist
مربوط به کمونیسم
divisional
مربوط به تقسیم
cerebellar
مربوط به مخچه
communists
مربوط به کمونیسم
parental
مربوط به والدین
senile
مربوط به پیری
churchly
مربوط به کلیسا
chromic
مربوط به کرومیوم
prospective
مربوط به اینده
pertian
مربوط بودن
affiliate
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
aeronautical
مربوط به فضانوردی
existential
مربوط به هستی
computational
مربوط به یک محاسبه
ovarial
مربوط به تخمدان
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
capitular
مربوط بفصل
paratroop
مربوط به چتربازی
collegial
مربوط به دانشکده
budgetary
مربوط به بودجه
electrically
مربوط به الکتریسیته
retired
مربوط به بازنشستگی
dictoral
مربوط به دکتری
affiliating
مربوط ساختن
affiliates
مربوط ساختن
chromatic
مربوط به رنگها
ameba
مربوط به امیب
hydropic
مربوط به استسقاء
military
مربوط به نظام
hydrographic
مربوط به اب نگاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com