English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
hydropic مربوط به استسقاء
Other Matches
asking for rain استسقاء
dropsy استسقاء
hydropsy استسقاء
polydipsia استسقاء
hydrocile استسقاء خایه
ascites استسقاء شکم
tympanites استسقاء طبل
hydrometra استسقاء رحم
hydrarthrosis استسقاء مفاصل
polydipsia عطش بیش از حد استسقاء
anasarca استسقاء عمومی یالحمی بدن
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
hydramnios or nion استسقاء مشیمه افزایش اب در مشیمه
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
eight bit system مربوط به یک
vespertinal مربوط به شب
caprine مربوط به بز
pertinenet مربوط
pertinent مربوط
cretaceous مربوط به گچ
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
pertaining مربوط به
condequent مربوط
pertinent مربوط به
germane مربوط
coordinate مربوط
related مربوط
lineal مربوط به خط
relevant مربوط
curatorial مربوط به
hydraulic مربوط به اب
proper مربوط
as for مربوط به
affined مربوط
apposite مربوط
for مربوط به
coherent مربوط
irrelevant نا مربوط
affiliated مربوط ساختن
verb مربوط به صدا
horsy مربوط به اسب
vehicular مربوط به خودرو
collegial مربوط به دانشکده
verbs مربوط به صدا
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
hawaiian مربوط به هاوایی
churchly مربوط به کلیسا
computational مربوط به یک محاسبه
occupational مربوط به شغل
glossal مربوط به زبان
coherently بطور مربوط
affiliate مربوط ساختن
goidelic مربوط بسلت
chromatic مربوط به رنگها
chromic مربوط به کرومیوم
haemic مربوط بخون
affiliates مربوط ساختن
cerebellar مربوط به مخچه
affiliating مربوط ساختن
hominoid مربوط به بشر
glyptic مربوط به حکاکی
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
personal مربوط به کسی
mammary مربوط به پستانداران
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
mammary مربوط به پستان
womanish مربوط به زن یا زنان
Hellenic مربوط به یونان
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
gallinaceous مربوط بماکیان
fistulous مربوط به ناسور
four dimensional مربوط به بعدچهارم
polar مربوط به قطب
garlicky مربوط به سیر
aguish مربوط به تب و لرز
corresponsive مربوط بیکدیگر
prospective مربوط به اینده
genethliac مربوط به طالع
parental مربوط به والدین
contiguous مربوط بهم
communists مربوط به کمونیسم
communist مربوط به کمونیسم
operatic مربوط به اپرا
climatic مربوط به اب وهوا
dictoral مربوط به دکتری
futuristic مربوط به اینده
polar مربوط به قط بها
retired مربوط به بازنشستگی
aesthetic مربوط به علم
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
psychiatric مربوط به روانپزشکی
adulterous مربوط به زنا
achaian مربوط به اخائیه
achaean مربوط به اخائیه
familial مربوط به خانواده
acetarious مربوط به سالاد
matrimonial مربوط به ازدواج
agrologic مربوط بخاکشناسی
ceremonials مربوط به جشن
aesthetically مربوط به علم
ameboid مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
ameban مربوط به امیب
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
ceremonial مربوط به جشن
municipal مربوط به شهرداری
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
fractional مربوط به بخشهایی
circumstantial مربوط به موقعیت
fractional مربوط به بخشها
baronial مربوط به بارون
ovarian مربوط به تخمدان
nasal مربوط به بینی
textual مربوط به متن یا نص
concern مربوط بودن به
concerns مربوط بودن به
attached مربوط متعلق
fossils مربوط بادوارگذشته
military مربوط به نظام
fossil مربوط بادوارگذشته
racing مربوط بمسابقه
commercial مربوط به تجارت
outbound مربوط به خارج
dependent مربوط محتاج
nautical مربوط به کشتیرانی
ammino مربوط به امونیاک
electrically مربوط به الکتریسیته
acrobatic مربوط به بندبازی
bear on مربوط بودن
basal مربوط به ته یابنیان
speculative مربوط به اندیشه
bardic مربوط به رامشگری
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
geriatric مربوط به پیری
valedictory مربوط به خداحافظی
anal مربوط به مقعد
britannic مربوط به بریتانیا
budgetary مربوط به بودجه
capitular مربوط بفصل
caloric مربوط به کالری
calligraphic مربوط به خطاطی
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
c مربوط به کامپیوتر
brumal مربوط به زمستان
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
arithmeticlal مربوط به حساب
archival مربوط به بایگانی
arbitrative مربوط بحکمیت
meteorological مربوط به هواسنجی
arbitral مربوط به حکمیت
astrological مربوط به نجوم
anglian مربوط به نژاد
anent در مشارکت با مربوط به
arteriovenous مربوط به رگها
sartorial مربوط به خیاطی
atomistic مربوط به اتم
astro مربوط به نجوم
feminine مربوط به جنس زن
my مربوط بمن
nuclear مربوط به اتمی
as to عطف به مربوط به
thematic مربوط بموضوع
congressional مربوط به کنگره
analitical مربوط به تجزیه
pertain to مربوط بودن به
post- مربوط به پست
post مربوط به پست
substantival مربوط به اسم
superciliary مربوط به ابرو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com