English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
anarchic مربوط به اشفتگی اوضاع
anarchical مربوط به اشفتگی اوضاع
Other Matches
circumstances اوضاع
conditions اوضاع
conditions شرایط اوضاع
weathered اوضاع جوی
weathers اوضاع جوی
vicissitudes of time تغییر اوضاع
weather اوضاع جوی
actual state of affairs اوضاع کنونی
actual state of affairs اوضاع فصلی
low water mark منتهای بدی اوضاع
climates ناحیه اوضاع جوی
climate ناحیه اوضاع جوی
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
it is quite another story now اوضاع اکنون دگرگون
How do you predict(view)the situation? اوضاع را چگونه می بینی ؟
In the light of present circumstances. باتوجه به اوضاع کنونی
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents). اوضاع آبستن حوادث است
garboil اشفتگی
turbulance اشفتگی
tanglement اشفتگی
katzenjammer اشفتگی
hullabaloo اشفتگی
consternation اشفتگی
disturbance اشفتگی
disturbances اشفتگی
turmoil اشفتگی
turbulence اشفتگی
wilderment اشفتگی
hullabaloos اشفتگی
inquietude اشفتگی
agitation اشفتگی
deranyement اشفتگی
chaos اشفتگی
derangement اشفتگی
nonplus اشفتگی
perturbations اشفتگی
perturbation اشفتگی
disorderliness اشفتگی
strewment اشفتگی
perturation اشفتگی
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
protohistory مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
geophysics علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
keep up with the times موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
delirium روان اشفتگی
optical turbulence اشفتگی اپتیکی
stickle سراشیب اشفتگی
disorder بی ترتیبی اشفتگی
tumble چرخش اشفتگی
tumbled چرخش اشفتگی
tumbles چرخش اشفتگی
mental derangement اشفتگی روانی
kettle of fish اشفتگی اختلال
turbulence اشفتگی اغتشاش
topsy turvydom اغتشاش اشفتگی
disorders بی ترتیبی اشفتگی
turbulency اشفتگی اغتشاش
unrest اشفتگی اضطراب
rummaging اغتشاش اشفتگی
perlexedly درحال اشفتگی
rummage اغتشاش اشفتگی
rummaged اغتشاش اشفتگی
over anxiety اشفتگی اضطراب
disquietude بی قراری اشفتگی
rummages اغتشاش اشفتگی
backward effect اثر اشفتگی
to mend matters کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
Whistle past the graveyard <idiom> تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
opportunism به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
delirium tremens روان اشفتگی الکلی
delirium verborum روان اشفتگی پرگویی
sudden ionospheric disturbance اشفتگی ناگهانی یونوسفر
brainstorm اشفتگی فکری موقتی
agitation مخلوط کردن اشفتگی
flutteringly درحال اشفتگی مضطربانه
flustration اشفتگی دست پاچگی
brainstorms اشفتگی فکری موقتی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
sonde اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
traumatic delirium روان اشفتگی اسیب زاد
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
upset _ واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
buffet نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffets نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
paranomia اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
relaxation time فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
rabal روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
coordinate مربوط
for مربوط به
cretaceous مربوط به گچ
coherent مربوط
affined مربوط
hydraulic مربوط به اب
pertinent مربوط به
pertaining مربوط به
apposite مربوط
condequent مربوط
irrelevant نا مربوط
related مربوط
pertinent مربوط
pertinenet مربوط
vespertinal مربوط به شب
proper مربوط
eight bit system مربوط به یک
germane مربوط
as for مربوط به
caprine مربوط به بز
correspondent مربوط به
curatorial مربوط به
lineal مربوط به خط
correspondents مربوط به
relevant مربوط
my مربوط بمن
nuclear مربوط به اتمی
thematic مربوط بموضوع
meteorological مربوط به هواسنجی
astrological مربوط به نجوم
climatic مربوط به اب وهوا
parental مربوط به والدین
paratroop مربوط به چتربازی
communists مربوط به کمونیسم
corresponsive مربوط بیکدیگر
communist مربوط به کمونیسم
congressional مربوط به کنگره
chromic مربوط به کرومیوم
churchly مربوط به کلیسا
prospective مربوط به اینده
operatic مربوط به اپرا
sartorial مربوط به خیاطی
pertian مربوط بودن
acrobatic مربوط به بندبازی
osteal مربوط باستخوان
ovarial مربوط به تخمدان
existential مربوط به هستی
anal مربوط به مقعد
affiliating مربوط ساختن
retired مربوط به بازنشستگی
aeronautical مربوط به فضانوردی
collegial مربوط به دانشکده
electrically مربوط به الکتریسیته
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
budgetary مربوط به بودجه
computational مربوط به یک محاسبه
affiliates مربوط ساختن
numeric 1-مربوط به اعداد. 2-
speculative مربوط به اندیشه
feminine مربوط به جنس زن
pertain to مربوط بودن به
centenarians مربوط به قرن
centenarian مربوط به قرن
metabolical مربوط به متابولیزم
geriatric مربوط به پیری
affiliate مربوط ساختن
technologically مربوط به فناوری
norse مربوط به اسکاندیناوی
technological مربوط به فناوری
domiciliary مربوط به خانه
affiliated مربوط ساختن
divisional مربوط به تقسیم
dictoral مربوط به دکتری
as to عطف به مربوط به
outbound مربوط به خارج
racing مربوط بمسابقه
hawaiian مربوط به هاوایی
fossil مربوط بادوارگذشته
haemic مربوط بخون
goidelic مربوط بسلت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com