English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
aluminous مربوط به الومینیوم
Search result with all words
anodize روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
Other Matches
aluminium فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
alaminum الومینیوم
aluminium الومینیوم
alumina اکسید الومینیوم
aluminium foil کاغذ الومینیوم
aluminum oxide اکسید الومینیوم
aluminous محتوی الومینیوم
aluminiferous الومینیوم دار
aluminous الومینیوم دار
aluminum alloy الیاژ الومینیوم
aluminum coat روکش الومینیوم
aluminize روکش ساختن از الومینیوم
sapphire سیلیکات الومینیوم و منیزیم
alumina گل پاک یا اکسید الومینیوم
bauxite هیدروکسید الومینیوم بوکسیت
sapphires سیلیکات الومینیوم و منیزیم
anodization پوشش الومینیوم از اکسیدالومینیوم
artificial aging افزایش استحکام الومینیوم
turquoise فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoises فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
aluminum coating by spraying amalgamate روکش الومینیوم کردن امیختن
alum سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
aluminize روکش بااب الومینیوم دادن
turquois فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
alclad نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
kyanite سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
euclase بریلیوم و الومینیوم برنگ سبز روشن یا ابی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
beryl سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
bandolite ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
alodine نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
alumetize الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
aluminum pigmented dope لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
harmotome سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
nitralloy قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
germane مربوط
coherent مربوط
relevant مربوط
affined مربوط
pertinenet مربوط
correspondent مربوط به
correspondents مربوط به
irrelevant نا مربوط
caprine مربوط به بز
pertinent مربوط
condequent مربوط
coordinate مربوط
as for مربوط به
cretaceous مربوط به گچ
curatorial مربوط به
eight bit system مربوط به یک
related مربوط
pertaining مربوط به
proper مربوط
hydraulic مربوط به اب
pertinent مربوط به
for مربوط به
apposite مربوط
lineal مربوط به خط
vespertinal مربوط به شب
congressional مربوط به کنگره
britannic مربوط به بریتانیا
brumal مربوط به زمستان
c مربوط به کامپیوتر
aeronautical مربوط به فضانوردی
existential مربوط به هستی
calligraphic مربوط به خطاطی
caloric مربوط به کالری
capitular مربوط بفصل
left wing مربوط به جناح چپ
budgetary مربوط به بودجه
electrically مربوط به الکتریسیته
retired مربوط به بازنشستگی
affiliating مربوط ساختن
cerebellar مربوط به مخچه
affiliates مربوط ساختن
affiliated مربوط ساختن
anal مربوط به مقعد
acrobatic مربوط به بندبازی
as to عطف به مربوط به
thematic مربوط بموضوع
astro مربوط به نجوم
nuclear مربوط به اتمی
my مربوط بمن
feminine مربوط به جنس زن
atomistic مربوط به اتم
centenarians مربوط به قرن
centenarian مربوط به قرن
geriatric مربوط به پیری
technologically مربوط به فناوری
bardic مربوط به رامشگری
technological مربوط به فناوری
basal مربوط به ته یابنیان
speculative مربوط به اندیشه
bear on مربوط بودن
affiliate مربوط ساختن
left-wing مربوط به جناح چپ
chromatic مربوط به رنگها
vehicular مربوط به خودرو
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
vespertine مربوط به شب شبانه
connect مربوط کردن
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
fistulous مربوط به ناسور
four dimensional مربوط به بعدچهارم
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
mammary مربوط به پستان
mammary مربوط به پستانداران
futuristic مربوط به اینده
dictoral مربوط به دکتری
chromic مربوط به کرومیوم
churchly مربوط به کلیسا
bear مربوط بودن
bears مربوط بودن
collegial مربوط به دانشکده
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
computational مربوط به یک محاسبه
villatic مربوط به دهکده
corresponsive مربوط بیکدیگر
prospective مربوط به اینده
parental مربوط به والدین
communist مربوط به کمونیسم
operatic مربوط به اپرا
climatic مربوط به اب وهوا
gallinaceous مربوط بماکیان
concerns مربوط بودن به
textual مربوط به متن یا نص
agrologic مربوط بخاکشناسی
aguish مربوط به تب و لرز
acoustic مربوط به صدا
What do I care? به من چه مربوط است؟
commercial مربوط به تجارت
military مربوط به نظام
sales مربوط به فروش
valedictory مربوط به خداحافظی
attached مربوط متعلق
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
circumstantial مربوط به موقعیت
dependent مربوط محتاج
outbound مربوط به خارج
racing مربوط بمسابقه
fossil مربوط بادوارگذشته
fossils مربوط بادوارگذشته
fractional مربوط به بخشهایی
fractional مربوط به بخشها
acetarious مربوط به سالاد
achaean مربوط به اخائیه
achaian مربوط به اخائیه
nasal مربوط به بینی
nautical مربوط به کشتیرانی
ovarian مربوط به تخمدان
baronial مربوط به بارون
adulterous مربوط به زنا
municipal مربوط به شهرداری
mechanical مربوط به ماشین ها
ammino مربوط به امونیاک
analitical مربوط به تجزیه
anent در مشارکت با مربوط به
aesthetically مربوط به علم
aesthetic مربوط به علم
anglian مربوط به نژاد
woodsy مربوط به جنگل
astrological مربوط به نجوم
arbitral مربوط به حکمیت
arbitrative مربوط بحکمیت
archival مربوط به بایگانی
meteorological مربوط به هواسنجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com