English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
ameba مربوط به امیب
ameban مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
ameboid مربوط به امیب
Other Matches
amoebas امیب
ameba امیب
amebas امیب
amebae امیب
amebic امیب
ameban امیب
amoeba امیب
ameboid امیب
amoebae امیب
amoeboid مانند امیب
endamoeba امیب انگل روده
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
correspondents مربوط به
vespertinal مربوط به شب
irrelevant نا مربوط
curatorial مربوط به
eight bit system مربوط به یک
apposite مربوط
pertaining مربوط به
condequent مربوط
proper مربوط
as for مربوط به
germane مربوط
cretaceous مربوط به گچ
coordinate مربوط
coherent مربوط
pertinenet مربوط
correspondent مربوط به
for مربوط به
lineal مربوط به خط
caprine مربوط به بز
hydraulic مربوط به اب
related مربوط
pertinent مربوط به
pertinent مربوط
affined مربوط
relevant مربوط
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
parental مربوط به والدین
calligraphic مربوط به خطاطی
computational مربوط به یک محاسبه
hydrographic مربوط به اب نگاری
affiliates مربوط ساختن
chromatic مربوط به رنگها
affiliated مربوط ساختن
collegial مربوط به دانشکده
chromic مربوط به کرومیوم
hominoid مربوط به بشر
prospective مربوط به اینده
cerebellar مربوط به مخچه
capitular مربوط بفصل
fistulous مربوط به ناسور
affiliate مربوط ساختن
churchly مربوط به کلیسا
horsy مربوط به اسب
caloric مربوط به کالری
communists مربوط به کمونیسم
communist مربوط به کمونیسم
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
mammary مربوط به پستان
mammary مربوط به پستانداران
genethliac مربوط به طالع
occupational مربوط به شغل
verb مربوط به صدا
verbs مربوط به صدا
contiguous مربوط بهم
glossal مربوط به زبان
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
four dimensional مربوط به بعدچهارم
gallinaceous مربوط بماکیان
polar مربوط به قط بها
personal مربوط به کسی
climatic مربوط به اب وهوا
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
haemic مربوط بخون
dictoral مربوط به دکتری
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
hawaiian مربوط به هاوایی
goidelic مربوط بسلت
glyptic مربوط به حکاکی
coherently بطور مربوط
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
garlicky مربوط به سیر
affiliating مربوط ساختن
baronial مربوط به بارون
surgical مربوط به جراحی
adulterous مربوط به زنا
psychiatric مربوط به روانپزشکی
achaian مربوط به اخائیه
achaean مربوط به اخائیه
acetarious مربوط به سالاد
familial مربوط به خانواده
fossils مربوط بادوارگذشته
marital مربوط به زناشویی
matrimonial مربوط به ازدواج
aesthetic مربوط به علم
aesthetically مربوط به علم
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
aguish مربوط به تب و لرز
agrologic مربوط بخاکشناسی
ceremonial مربوط به جشن
ceremonials مربوط به جشن
municipal مربوط به شهرداری
fractional مربوط به بخشهایی
textual مربوط به متن یا نص
fractional مربوط به بخشها
nasal مربوط به بینی
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
circumstantial مربوط به موقعیت
nautical مربوط به کشتیرانی
commercial مربوط به تجارت
concern مربوط بودن به
fossil مربوط بادوارگذشته
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
racing مربوط بمسابقه
outbound مربوط به خارج
dependent مربوط محتاج
military مربوط به نظام
concerns مربوط بودن به
astrological مربوط به نجوم
ammino مربوط به امونیاک
acrobatic مربوط به بندبازی
bardic مربوط به رامشگری
ovarian مربوط به تخمدان
speculative مربوط به اندیشه
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
atomistic مربوط به اتم
geriatric مربوط به پیری
basal مربوط به ته یابنیان
bear on مربوط بودن
retired مربوط به بازنشستگی
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
brumal مربوط به زمستان
britannic مربوط به بریتانیا
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
anal مربوط به مقعد
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
thematic مربوط بموضوع
congressional مربوط به کنگره
sartorial مربوط به خیاطی
anglian مربوط به نژاد
anent در مشارکت با مربوط به
analitical مربوط به تجزیه
meteorological مربوط به هواسنجی
nuclear مربوط به اتمی
my مربوط بمن
astro مربوط به نجوم
as to عطف به مربوط به
arteriovenous مربوط به رگها
arithmeticlal مربوط به حساب
archival مربوط به بایگانی
arbitrative مربوط بحکمیت
arbitral مربوط به حکمیت
feminine مربوط به جنس زن
c مربوط به کامپیوتر
narcotic مربوط به موادمخدره
villatic مربوط به دهکده
tutorial مربوط به قیمومت
operatic مربوط به اپرا
vespertine مربوط به شب شبانه
connect مربوط کردن
senile مربوط به پیری
self- مربوط به خود
connects مربوط کردن
vermian مربوط به کرم
ghostly مربوط به روح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com