Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
cogitative
مربوط به اندیشه وتفکر
Other Matches
cogitation
اندیشه وتفکر
speculative
مربوط به اندیشه
ponderable
قابل تعمق وتفکر
structuralism
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
offhanded
بی اندیشه
incogitant
بی اندیشه
notional
اندیشه
offhandedly
بی اندیشه
on the impluse of the moment
بی اندیشه
solicitude
اندیشه
mentality
اندیشه
meditation
اندیشه
afterthoughts
پس اندیشه
afterthought
پس اندیشه
second thoughts
اندیشه
mentalities
اندیشه
devisal
اندیشه
excogitation
اندیشه
extemporal
بی اندیشه
extemporarily
بی اندیشه
by rote
بی اندیشه
anxiety
اندیشه
anxieties
اندیشه
thoughts
اندیشه
conception
اندیشه
concept
اندیشه
ponderation
اندیشه
ideas
اندیشه ها
ideas
اندیشه
rapt in meditation
اندیشه
thought
اندیشه
concepts
اندیشه ها
brainchild
اندیشه
reflexion
اندیشه
idea
اندیشه
internal conception
اندیشه
deliberations
اندیشه تامل
bubble
اندیشه پوچ
mentalities
شیوه اندیشه
bubbled
اندیشه پوچ
bubbles
اندیشه پوچ
bubbling
اندیشه پوچ
meditating
اندیشه کردن
meditates
اندیشه کردن
notions
اندیشه فکر
plans
تدبیر اندیشه
opinion
رای اندیشه
opinions
رای اندیشه
plan
تدبیر اندیشه
ponders
اندیشه کردن
pondering
اندیشه کردن
pondered
اندیشه کردن
notion
اندیشه فکر
ponder
اندیشه کردن
cogitate
اندیشه کردن
cogitated
اندیشه کردن
cogitates
اندیشه کردن
cogitating
اندیشه کردن
meditate
اندیشه کردن
meditated
اندیشه کردن
deliberation
اندیشه تامل
mentality
شیوه اندیشه
prenotion
پیش اندیشه
premeditatedly
با اندیشه قبلی
ponderingly
اندیشه کنان
overwhelmed with reflection
مستغرق اندیشه
musingly
در حال اندیشه
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
immersed in thinking
غرق اندیشه
idiographic
اندیشه نگار
ideational fluency
سیالی اندیشه
refelectingly
اندیشه کنان
syntaxic thought
اندیشه منطقی
woriless
بی غم اسوده بی اندیشه
trow
اندیشه کردن
to set one's affection
اندیشه کردن
to bethink oneself
اندیشه کردن
thought stopping technique
فن بازداری اندیشه
thought reading
اندیشه خوانی
thinkable
اندیشه پذیر
ideation
اندیشه پردازی
ideality
اندیشه گرایی
association of ideas
تداعی اندیشه ها
an absurd notion
اندیشه پوچ
considered
با اندیشه صحیح
muses
اندیشه کردن
mused
اندیشه کردن
muse
اندیشه کردن
telepathy
اندیشه خوانی
worry
اندیشه نگرانی
worries
اندیشه نگرانی
otherworldiness
اندیشه عاقبت
bethink
اندیشه کردن
economic thought
اندیشه اقتصادی
devisable
شایسته اندیشه
delib erator
اندیشه کننده
conspiratress
اندیشه کردن در
cogitativeness
قوه اندیشه
cogitable
اندیشه پذیر
cerebrotonic
اندیشه ورز
cerebrotonia
اندیشه ورزی
brooder
اندیشه کننده
forethought
اندیشه قبلی
reflection
بازتاب اندیشه
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
ideographs
حروف اندیشه نگاری
to r.over something
درچیزی اندیشه کردن
thinking type
سنخ اندیشه ورز
homo sapiens
انسان اندیشه ورز
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
extemporize
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
extemporising
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
conceptualize
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
extemporised
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
to go off half
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
extemporises
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminating
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminated
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminate
اندیشه کردن دوباره جویدن
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
to open one's mind
اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to speak one's mind
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
deliberating
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberates
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberated
اندیشه کردن کنکاش کردن
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
deliberate
اندیشه کردن کنکاش کردن
vespertinal
مربوط به شب
pertaining
مربوط به
germane
مربوط
condequent
مربوط
coordinate
مربوط
proper
مربوط
pertinent
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
lineal
مربوط به خط
hydraulic
مربوط به اب
for
مربوط به
apposite
مربوط
pertinenet
مربوط
curatorial
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
pertinent
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
related
مربوط
caprine
مربوط به بز
as for
مربوط به
coherent
مربوط
affined
مربوط
correspondents
مربوط به
correspondent
مربوط به
relevant
مربوط
postal
مربوط به پست
technologically
مربوط به فناوری
glossal
مربوط به زبان
amazonian
مربوط به امازونها
geriatric
مربوط به پیری
technological
مربوط به فناوری
glyptic
مربوط به حکاکی
senile
مربوط به پیری
goidelic
مربوط بسلت
haemic
مربوط بخون
residential
مربوط به اقامت
hawaiian
مربوط به هاوایی
hominoid
مربوط به بشر
aluminous
مربوط به الومینیوم
arbitrative
مربوط بحکمیت
congressional
مربوط به کنگره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com