English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bawdy مربوط به جاکشی
Other Matches
bawdry جاکشی
panderage جاکشی
pandering جاکشی کردن
pandered جاکشی کردن
pander جاکشی کردن
panders جاکشی کردن
panderer جاکشی کردن
pimps جاکشی کردن
pimp جاکشی کردن
cuckolded جاکشی وبیغیرتی کردن
procuration جاکشی دلالی محبت
cuckolds جاکشی وبیغیرتی کردن
cuckold جاکشی وبیغیرتی کردن
cuckolding جاکشی وبیغیرتی کردن
procuance جاکشی دلالی محبت
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
procures تحصیل کردن جاکشی کردن
procured تحصیل کردن جاکشی کردن
procure تحصیل کردن جاکشی کردن
procuring تحصیل کردن جاکشی کردن
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinent مربوط
pertinent مربوط به
condequent مربوط
related مربوط
caprine مربوط به بز
correspondent مربوط به
correspondents مربوط به
pertaining مربوط به
coordinate مربوط
as for مربوط به
cretaceous مربوط به گچ
curatorial مربوط به
pertinenet مربوط
relevant مربوط
vespertinal مربوط به شب
for مربوط به
lineal مربوط به خط
apposite مربوط
coherent مربوط
germane مربوط
hydraulic مربوط به اب
irrelevant نا مربوط
proper مربوط
affined مربوط
eight bit system مربوط به یک
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
collegial مربوط به دانشکده
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
computational مربوط به یک محاسبه
verbs مربوط به صدا
verb مربوط به صدا
churchly مربوط به کلیسا
occupational مربوط به شغل
coherently بطور مربوط
cerebellar مربوط به مخچه
hawaiian مربوط به هاوایی
chromatic مربوط به رنگها
goidelic مربوط بسلت
chromic مربوط به کرومیوم
glyptic مربوط به حکاکی
affiliate مربوط ساختن
affiliated مربوط ساختن
haemic مربوط بخون
glossal مربوط به زبان
feminine مربوط به جنس زن
personal مربوط به کسی
genethliac مربوط به طالع
dictoral مربوط به دکتری
four dimensional مربوط به بعدچهارم
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
womanish مربوط به زن یا زنان
Hellenic مربوط به یونان
polar مربوط به قطب
polar مربوط به قط بها
fistulous مربوط به ناسور
filiate مربوط ساختن
faunae مربوط به جانوران
mammary مربوط به پستان
climatic مربوط به اب وهوا
prospective مربوط به اینده
garlicky مربوط به سیر
parental مربوط به والدین
gallinaceous مربوط بماکیان
aguish مربوط به تب و لرز
communists مربوط به کمونیسم
communist مربوط به کمونیسم
corresponsive مربوط بیکدیگر
operatic مربوط به اپرا
contiguous مربوط بهم
mammary مربوط به پستانداران
expiratory مربوط به زفیر
analitical مربوط به تجزیه
ceremonials مربوط به جشن
matrimonial مربوط به ازدواج
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
adulterous مربوط به زنا
achaian مربوط به اخائیه
psychiatric مربوط به روانپزشکی
achaean مربوط به اخائیه
ceremonial مربوط به جشن
agrologic مربوط بخاکشناسی
aluminous مربوط به الومینیوم
ammino مربوط به امونیاک
ameboid مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
ameban مربوط به امیب
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aesthetic مربوط به علم
aesthetically مربوط به علم
acetarious مربوط به سالاد
familial مربوط به خانواده
fossils مربوط بادوارگذشته
fractional مربوط به بخشهایی
fractional مربوط به بخشها
textual مربوط به متن یا نص
nasal مربوط به بینی
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
nautical مربوط به کشتیرانی
circumstantial مربوط به موقعیت
commercial مربوط به تجارت
concern مربوط بودن به
military مربوط به نظام
fossil مربوط بادوارگذشته
racing مربوط بمسابقه
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
outbound مربوط به خارج
dependent مربوط محتاج
concerns مربوط بودن به
ovarian مربوط به تخمدان
astrological مربوط به نجوم
affiliates مربوط ساختن
britannic مربوط به بریتانیا
aeronautical مربوط به فضانوردی
anal مربوط به مقعد
baronial مربوط به بارون
acrobatic مربوط به بندبازی
bear on مربوط بودن
basal مربوط به ته یابنیان
bardic مربوط به رامشگری
municipal مربوط به شهرداری
existential مربوط به هستی
brumal مربوط به زمستان
capitular مربوط بفصل
affiliating مربوط ساختن
caloric مربوط به کالری
retired مربوط به بازنشستگی
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
calligraphic مربوط به خطاطی
c مربوط به کامپیوتر
speculative مربوط به اندیشه
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
thematic مربوط بموضوع
arbitrative مربوط بحکمیت
congressional مربوط به کنگره
sartorial مربوط به خیاطی
arbitral مربوط به حکمیت
meteorological مربوط به هواسنجی
anglian مربوط به نژاد
archival مربوط به بایگانی
arithmeticlal مربوط به حساب
nuclear مربوط به اتمی
geriatric مربوط به پیری
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
atomistic مربوط به اتم
astro مربوط به نجوم
as to عطف به مربوط به
arteriovenous مربوط به رگها
my مربوط بمن
anent در مشارکت با مربوط به
ovarial مربوط به تخمدان
tutorials مربوط به قیمومت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com