Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
glyptic
مربوط به حکاکی
Other Matches
stylography
حکاکی
in intaglio
با حکاکی
glyptics
حکاکی
gravure
حکاکی
carving
حکاکی
engraving
حکاکی
engravings
حکاکی
burin
قلم حکاکی
cutting chisel
قلم حکاکی
scribes
حکاکی کردن
graving tool
قلم حکاکی
scribe
حکاکی کردن
woodcut
حکاکی روی چوب
inscribing
حکاکی کردن نشاندن
lithography
حکاکی بر روی سنگ
toreutics
فن حکاکی وقلم زنی
inscribes
حکاکی کردن نشاندن
inscribe
حکاکی کردن نشاندن
intagliated
حکاکی شده منقوش
lithographs
حکاکی روی سنگ
lithograph
حکاکی روی سنگ
inscribed
حکاکی کردن نشاندن
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
corn-cob
حکاکی روی ظرف چوبی
stylograph
قلم حکاکی وگراور سازی
carving knife
چاقوی حکاکی یا گوشت بری
styli
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
carving knives
چاقوی حکاکی یا گوشت بری
lithograph
حکاکی روی سنگ حجاری
lithographs
حکاکی روی سنگ حجاری
stilus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
stylus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
styluses
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
die sinking and engraving machine
دستگاه فرز حدیده و حکاکی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
woodcut
گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
lion
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
photoglyph
صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
scrimshaw
اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
intaglio
تصویر حکاکی شده روی سنگ یا مواد سخت
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
microchips
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
microchip
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
lithoglyptics
کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
inscribes
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
glyptography
شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
engraves
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engrave
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
insculp
حکاکی کردن گراور کردن
printed circuit
ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit board
ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
apposite
مربوط
caprine
مربوط به بز
coherent
مربوط
pertinent
مربوط
for
مربوط به
pertinent
مربوط به
pertaining
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
related
مربوط
relevant
مربوط
curatorial
مربوط به
coordinate
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
vespertinal
مربوط به شب
pertinenet
مربوط
proper
مربوط
lineal
مربوط به خط
germane
مربوط
affined
مربوط
irrelevant
نا مربوط
condequent
مربوط
as for
مربوط به
eight bit system
مربوط به یک
correspondent
مربوط به
correspondents
مربوط به
existential
مربوط به هستی
corresponsive
مربوط بیکدیگر
affiliating
مربوط ساختن
computational
مربوط به یک محاسبه
budgetary
مربوط به بودجه
affiliate
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
electrically
مربوط به الکتریسیته
parental
مربوط به والدین
affiliates
مربوط ساختن
retired
مربوط به بازنشستگی
contiguous
مربوط بهم
communists
مربوط به کمونیسم
communist
مربوط به کمونیسم
operatic
مربوط به اپرا
climatic
مربوط به اب وهوا
futuristic
مربوط به اینده
expiratory
مربوط به زفیر
vehicular
مربوط به خودرو
genethliac
مربوط به طالع
garlicky
مربوط به سیر
gallinaceous
مربوط بماکیان
fistulous
مربوط به ناسور
filiate
مربوط ساختن
prospective
مربوط به اینده
domiciliary
مربوط به خانه
goidelic
مربوط بسلت
mammary
مربوط به پستانداران
mammary
مربوط به پستان
womanish
مربوط به زن یا زنان
Hellenic
مربوط به یونان
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
polar
مربوط به قطب
dictoral
مربوط به دکتری
polar
مربوط به قط بها
glossal
مربوط به زبان
geriatric
مربوط به پیری
divisional
مربوط به تقسیم
faunae
مربوط به جانوران
matrimonial
مربوط به ازدواج
municipal
مربوط به شهرداری
ameba
مربوط به امیب
attached
مربوط متعلق
valedictory
مربوط به خداحافظی
amazonian
مربوط به امازونها
aluminous
مربوط به الومینیوم
aguish
مربوط به تب و لرز
military
مربوط به نظام
ameban
مربوط به امیب
amebic
مربوط به امیب
marital
مربوط به زناشویی
surgical
مربوط به جراحی
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
anglian
مربوط به نژاد
anent
در مشارکت با مربوط به
analitical
مربوط به تجزیه
ammino
مربوط به امونیاک
ameboid
مربوط به امیب
familial
مربوط به خانواده
agrologic
مربوط بخاکشناسی
commercial
مربوط به تجارت
nasal
مربوط به بینی
fossils
مربوط بادوارگذشته
fossil
مربوط بادوارگذشته
racing
مربوط بمسابقه
fractional
مربوط به بخشها
fractional
مربوط به بخشهایی
outbound
مربوط به خارج
dependent
مربوط محتاج
concerns
مربوط بودن به
nautical
مربوط به کشتیرانی
ovarian
مربوط به تخمدان
adulterous
مربوط به زنا
textual
مربوط به متن یا نص
achaian
مربوط به اخائیه
achaean
مربوط به اخائیه
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
acetarious
مربوط به سالاد
circumstantial
مربوط به موقعیت
baronial
مربوط به بارون
concern
مربوط بودن به
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
caloric
مربوط به کالری
technologically
مربوط به فناوری
bardic
مربوط به رامشگری
calligraphic
مربوط به خطاطی
centenarian
مربوط به قرن
centenarians
مربوط به قرن
c
مربوط به کامپیوتر
brumal
مربوط به زمستان
britannic
مربوط به بریتانیا
technological
مربوط به فناوری
capitular
مربوط بفصل
aeronautical
مربوط به فضانوردی
collegial
مربوط به دانشکده
anal
مربوط به مقعد
churchly
مربوط به کلیسا
chromic
مربوط به کرومیوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com