Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
biotic
مربوط به حیات وزندگی
Other Matches
biogenesis
تکامل حیات پیدایش حیات
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
vita
حیات
intravitam
در طی حیات
alkahest
اب حیات
diwan
حیات
divan
حیات
lives
حیات
life
حیات
brio
حیات
subsistence
حیات
intravital
در طی حیات
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
aboveground
در قید حیات
vivific
حیات بخش
vivification
حیات بخشی
vivifier
حیات بخش
resurgence
تجدید حیات
revitalization
تجدید حیات
renascence
تجدید حیات
resuscitative
حیات بخش
wildlife
حیات وحش
staff of life
مایه حیات
life test
ازمون حیات
alive
در قید حیات
vivific
دارای حیات
vitalization
حیات بخشی
enliven
حیات بخشیدن
enlivening
حیات بخشیدن
rebirth
تجدید حیات
base-court
حیات بیرونی
enlivens
حیات بخشیدن
life giving
حیات بخش
life force
نشاط حیات
vital energy
قوه حیات
vitalism
حیات گرایی
enlivened
حیات بخشیدن
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
renascent
تجدید حیات کننده
wildlife management
مدیریت حیات وحش
viability
امکان ادامه حیات
biocid
زیست کش مانع حیات
vitalism
اعتقاد به اصالت حیات
unregenerate
دوباره حیات نیافته
elate
حیات تازه بخشیدن
embolden
حیات تازه بخشیدن
unregenerated
دوباره حیات نیافته
reanimate
حیات تازه بخشیدن
endemic wildlife
حیات وحش بومی
encourage
حیات تازه بخشیدن
reanimate
حیات تازه بخشیدن
countenance
[encourage]
حیات تازه بخشیدن
hearten
حیات تازه بخشیدن
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
antibiotics
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotic
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
revivification
تجدید حیات رونق تازه
refuge
اواره گاه حیات وحش
To the end of time.
حیات ابد (زندگی جاویدان )
refuges
اواره گاه حیات وحش
reviver
تجدید حیات کننده بهوش اورنده
biologic
وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
refocillate
تجدید حیات کردن بخود اوردن
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
bioastronautics
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
advancement
سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
moslem league
اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
biological chemistry
شیمی حیات
[زیست شیمی]
biochemistry
شیمی حیات
[زیست شیمی]
vitalize
زندگی بخشیدن حیات بخشیدن
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
cretaceous
مربوط به گچ
for
مربوط به
affined
مربوط
curatorial
مربوط به
pertaining
مربوط به
pertinent
مربوط
caprine
مربوط به بز
pertinent
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
coherent
مربوط
related
مربوط
germane
مربوط
pertinenet
مربوط
coordinate
مربوط
correspondents
مربوط به
correspondent
مربوط به
relevant
مربوط
as for
مربوط به
proper
مربوط
apposite
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
hydraulic
مربوط به اب
lineal
مربوط به خط
eight bit system
مربوط به یک
condequent
مربوط
ameba
مربوط به امیب
affiliating
مربوط ساختن
affiliates
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
aluminous
مربوط به الومینیوم
affiliate
مربوط ساختن
aguish
مربوط به تب و لرز
expiratory
مربوط به زفیر
divisional
مربوط به تقسیم
amazonian
مربوط به امازونها
concern
مربوط بودن به
aeronautical
مربوط به فضانوردی
retired
مربوط به بازنشستگی
anal
مربوط به مقعد
outbound
مربوط به خارج
domiciliary
مربوط به خانه
racing
مربوط بمسابقه
dependent
مربوط محتاج
concerns
مربوط بودن به
existential
مربوط به هستی
budgetary
مربوط به بودجه
acrobatic
مربوط به بندبازی
electrically
مربوط به الکتریسیته
genethliac
مربوط به طالع
faunae
مربوط به جانوران
fossils
مربوط بادوارگذشته
adulterous
مربوط به زنا
inspectional
مربوط به بازرسی
glossal
مربوط به زبان
glyptic
مربوط به حکاکی
goidelic
مربوط بسلت
haemic
مربوط بخون
hawaiian
مربوط به هاوایی
hominoid
مربوط به بشر
horsy
مربوط به اسب
hydropic
مربوط به استسقاء
hydrostatic
مربوط به فشار اب
achaian
مربوط به اخائیه
hypophyseal
مربوط به هیپوفیز
immunologic
مربوط به مصونیت
fossil
مربوط بادوارگذشته
agrologic
مربوط بخاکشناسی
filiate
مربوط ساختن
fistulous
مربوط به ناسور
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
prospective
مربوط به اینده
parental
مربوط به والدین
communists
مربوط به کمونیسم
hydrographic
مربوط به اب نگاری
communist
مربوط به کمونیسم
c
مربوط به کامپیوتر
gallinaceous
مربوط بماکیان
operatic
مربوط به اپرا
garlicky
مربوط به سیر
climatic
مربوط به اب وهوا
futuristic
مربوط به اینده
vehicular
مربوط به خودرو
achaean
مربوط به اخائیه
basal
مربوط به ته یابنیان
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
britannic
مربوط به بریتانیا
brumal
مربوط به زمستان
aesthetically
مربوط به علم
aesthetic
مربوط به علم
arithmeticlal
مربوط به حساب
calligraphic
مربوط به خطاطی
caloric
مربوط به کالری
capitular
مربوط بفصل
astrological
مربوط به نجوم
cerebellar
مربوط به مخچه
meteorological
مربوط به هواسنجی
chromatic
مربوط به رنگها
chromic
مربوط به کرومیوم
churchly
مربوط به کلیسا
arteriovenous
مربوط به رگها
ceremonial
مربوط به جشن
municipal
مربوط به شهرداری
bear on
مربوط بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com