Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
optical
مربوط به دیدبانی بصری
Other Matches
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
visual observation
دیدبانی بصری
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
visual interceptor
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scanned
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
visual
بصری
optic
بصری
optical
بصری
visuals
بصری
visually
بصری
ocular
بصری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
vision recognition
تشخیص بصری
visual check
مقابله بصری
visual display
نمایش بصری
visualreport
گزارش بصری
visual communication
ارتباط بصری
visual communication
مخابره بصری
visual signal
علامت بصری
visual identification
شناسایی بصری
video ram
RA بصری یا تصویری
visual identification
تشخیص بصری
optical sight
دوربینهای بصری
visual flight
پرواز بصری
optic chiasm
چلیپای بصری
optic chiasma
چلیپای بصری
visual signal
علایم بصری
audiovisual
سمعی-بصری
audio-visual
سمعی بصری
audio visual
سمعی بصری
visual arts
هنرهای بصری
optic
چشمی بصری
VDUs
واحدنمایش بصری
videotext
متن بصری
visual aids
کمکهای بصری
chiasma
ضربدر بصری
VDUs
واحدنمایشگر بصری
VDU
واحدنمایش بصری
optokinetic
بصری- جنبشی
audiovisual
سمعی و بصری
optical
الات بصری
VDU
واحدنمایشگر بصری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
video tape
نوار سمعی و بصری
visual elevation
افت بصری گلوله
flash card
ورقه تمرین بصری
vdt
ترمینال نمایش بصری
titchener's illusion
خطای بصری تیچنر
visual display terminal
ترمینال نمایش بصری
video adapter
وفق دهنده بصری
visual display unit
واحد نمایشگر بصری
visual interaction
کنش متقابل بصری
observations
دیدبانی
espial
دیدبانی
observation
دیدبانی
optical
نشانه روی بصری چشمی
vga
ارایه نگاره سازی بصری
visual flight
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
optical sight
وسایل نشانه روی بصری
video graphics array
ارایه نگاره سازی بصری
neglecting
دیدبانی نکنید
neglects
دیدبانی نکنید
beacon
برج دیدبانی
direct observation
دیدبانی مستقیم
neglected
دیدبانی نکنید
observations
دیدبانی اتش
flank observation
دیدبانی جناحی
loophole
سوراخ دیدبانی
loopholes
سوراخ دیدبانی
watchtowers
برج دیدبانی
watchtower
برج دیدبانی
reports
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دیدبانی
report
گزارش دیدبانی
neglect
دیدبانی نکنید
observation
دیدبانی اتش
beacons
برج دیدبانی
loop-hole
سوراخ دیدبانی
visual observation
دیدبانی با چشم
observes
دیدبانی کردن
observing sector
قطاع دیدبانی
army of observation
عده دیدبانی
astronomic observation
دیدبانی نجومی
watch tower
برج دیدبانی
observation sector
قطاع دیدبانی
observing
دیدبانی کردن
observe
دیدبانی کردن
observed
دیدبانی کردن
o o line
خط تقسیم دیدبانی
air observation
دیدبانی هوایی
radar quardship
دیدبانی بارادار
bilateral observation
دیدبانی دوجانبه
aerial observation
دیدبانی هوایی
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
o o line
خط دیدبانی سپاه
observing sector
منطقه دیدبانی
observation post
پست دیدبانی
ground observation
دیدبانی زمینی
visual omnidirectional range
سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
apex angle
زاویه راسی دیدبانی
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
radar beacon
برج دیدبانی رادار
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
observed fire
تیر دیدبانی شده
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
tog method
روش دیدبانی محوری
pilothouse
اطاق دیدبانی کشتی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
observed chart
طرح تیر دیدبانی شده
tog method
روش دیدبانی در خط توپ هدف
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting
دیدبانی کردن دید زدن
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
pip matching
روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
spotting line
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
ethernet
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
air signal
علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
crested
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
video disk
دیسک بصری دیسک تصویری
observations
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
دیدبانی کردن مشاهده کردن
video cassette
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
screens
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
pertinent
مربوط
pertinenet
مربوط
for
مربوط به
lineal
مربوط به خط
apposite
مربوط
pertinent
مربوط به
eight bit system
مربوط به یک
related
مربوط
irrelevant
نا مربوط
hydraulic
مربوط به اب
germane
مربوط
condequent
مربوط
correspondent
مربوط به
correspondents
مربوط به
pertaining
مربوط به
caprine
مربوط به بز
affined
مربوط
coherent
مربوط
as for
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com