Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
red letter
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
Other Matches
f. time
روزهای تعطیل دادگاه
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
unforgettable
فراموش نشدنی
haunting
فراموش نشدنی
never to be forgotten
فراموش نشدنی
every cloud has a silver lining
<idiom>
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
Sunday
مربوط به یکشنبه تعطیل
Sundays
مربوط به یکشنبه تعطیل
circuit
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuits
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
incorrodible
خورده نشدنی سائیده نشدنی
inconsumable
سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable
خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
unappeasable
اقناع نشدنی راضی نشدنی
insupressive
پامال نشدنی موقوف نشدنی
dismals
اندوهناکی روزهای بد
the day a
روزهای بعد
day of absence
تعداد روزهای نهستی
ember days
روزهای روزه ودعا
day of duty
تعداد روزهای خدمت
day of supply
تعداد روزهای اماد
lenten
روزهای پرهیز وروزه
positional
مربوط به محل در یک محل مخصوص
an in patient
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
settling days
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
age of moon
تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
to sighfor lost days
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
times
ایام
time
ایام
timed
ایام
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
running days
ایام هفته
ball
ایام خوش
christmastide
ایام کریسمس
holy day
ایام متبرکه
days of grace
ایام مهلت
f. times
ایام قدیم
feria
یکی از ایام هفته
workweek
ایام کار درهفته
vacationist
گشتگر ایام تعطیلات
leaves of absence
ایام ترک خدمت
vacationer
گشتگر ایام تعطیلات
triduum
سه روز ایام ثلاثه
dole
حق بیمه ایام بیکاری
workmen's compensation insurance
بیمهء ایام کار
leave of absence
ایام ترک خدمت
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
salad days
ایام جوانی وبی تجربگی
Yuletide
ایام عید تولد عیسی
ash wednesday
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
whitsuntide
سه روز اول ایام عید گلریزان
halcyon
ایام خوب گذشته روز ارام
happily
خوشحالی
happiness
خوشحالی
gaily
با خوشحالی
mirth
خوشحالی
glee
خوشحالی
gladness
خوشحالی
fortunately
<adv.>
با خوشحالی
happily
<adv.>
با خوشحالی
joyfully
<adv.>
با خوشحالی
joyfulness
خوشحالی
jocosity
خوشحالی
mummer
هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
whoopee
فریاد خوشحالی
hollered
فریاد خوشحالی
joys
خوشحالی کردن
joy
خوشحالی کردن
happily
<adv.>
از روی خوشحالی
joyfully
<adv.>
از روی خوشحالی
fortunately
<adv.>
از روی خوشحالی
holler
فریاد خوشحالی
hollering
فریاد خوشحالی
euphoria
خوشحالی رضایت
fool's paradise
خوشحالی موهوم
joyfully
ازروی خوشحالی
hollers
فریاد خوشحالی
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
to fall in to oblivion
فراموش شدن
let it lay
<idiom>
فراموش کردن
the trusty is that i forgot it
فراموش کردم
absent-minded
<idiom>
فراموش خیال
forgot
فراموش کرد
foregettable
فراموش شدنی
slip one's mind
<idiom>
فراموش شده
Forgive and forget.
<proverb>
ببخش و فراموش کن.
to pass into silence
فراموش شدن
disremember
فراموش کردن
forgets
فراموش کردن
forgetter
فراموش کننده
It slipped my mind.
آن را فراموش کردم.
absent-minded
<idiom>
فراموش کار
forget
فراموش کردن
freemasons hall
فراموش خانه
gleefully
از روی شادی و خوشحالی
gayly
با خوشحالی ز باسرور و نشاط
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
i forgot all about it
به کلی فراموش کردم
forget-me-nots
گل مرا فراموش مکن
mouse ear
گل مرا فراموش مکن
myosote
گل مرا فراموش مکن
forgotten
فراموش کرده یا شده
By the way . Incidentally.
راستی ( تا فراموش نکردم )
lose sight of
<idiom>
ندیدن ،فراموش کردن
forget-me-not
گل مرا فراموش مکن
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
stars in one's eyes
<idiom>
برق زدن چشمها از خوشحالی
to look forward to something
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
the trusty is that i forgot it
حقیقا امراینست که فراموش کردم
let bygones be bygones
<idiom>
فراموش کردن اتفاقات گذشته
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
Freemason
عضو فراموش خانه فراماسیون
Freemasons
عضو فراموش خانه فراماسیون
to feel on top of the world
تو آسمون ها بودن
[نشان دهنده خوشحالی]
to be on top of the world
تو آسمون ها بودن
[نشان دهنده خوشحالی]
put up a good front
<idiom>
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
We should not have lost sight of the fact that ...
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
skip it
<idiom>
همه چیز را درموردآن فراموش کردن
Have you forgotten our drinks?
آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
unlearn
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearns
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearnt
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
feria
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
misremember
غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
not to lose sight of
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
suspensions
تعطیل
prorogation
تعطیل
cessation
تعطیل
tie-ups
تعطیل
standstill
تعطیل
holiday
تعطیل
suspension
تعطیل
vacation
تعطیل
vacations
تعطیل
tie-up
تعطیل
shut down
تعطیل
standstil
تعطیل
holidays
تعطیل
self forgetful
نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
to lose track
[of]
فراموش کنند
[یا دیگر ندانند]
که شخصی
[چیزی]
کجا است
shut
تعطیل شدن
vacations
به تعطیل رفتن
holy day
تعطیل مذهبی
vacation
به تعطیل رفتن
shut
تعطیل کردن
shuts
تعطیل شدن
make and mand
تعطیل نیمروزه
stopping
تعطیل کردن
shut down
تعطیل شدن
shut down
تعطیل کردن
adjournments
تعطیل موقتی
adjournment
تعطیل موقتی
cut back
تعطیل کارخانه
poetical
حبس تعطیل
lock out
تعطیل کارخانه
shutdowns
تعطیل شدن
shutdown
تعطیل شدن
Sabbath
روز تعطیل
shutting
تعطیل کردن
shutting
تعطیل شدن
shuts
تعطیل کردن
shut down point
نقطه تعطیل
vacating
تعطیل کردن
vacate
تعطیل کردن
prorogue
تعطیل شدن
holiday
تعطیل مذهبی
vacation monthes long
تعطیل 3 ماه
work stoppage
تعطیل در کار
prorogation of parliament
تعطیل مجلس
to close down
تعطیل کردن
play day
روزبیکاری یا تعطیل
stopped
تعطیل کردن
prorogue
تعطیل کردن
vacated
تعطیل کردن
red day
روز تعطیل
stop
تعطیل کردن
stops
تعطیل کردن
holidays
تعطیل مذهبی
vacates
تعطیل کردن
prorogate
تعطیل شدن
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com