Total search result: 209 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
glossal |
مربوط به زبان |
|
|
Search result with all words |
|
semantics |
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2- |
name |
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند |
names |
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند |
ashen |
شبیه خاکستر مربوط به چوب درخت زبان گنجشک |
finnic |
مربوط به زبان فنلاندی |
glossopharyngeal |
مربوط به زبان و حلق |
one for one |
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود |
vocabular |
مربوط به فرهنگ لغات زبان |
Other Matches |
|
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
translators |
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند |
translator |
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند |
language |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
languages |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
assembly |
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند |
languages |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
language |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
host language |
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
compiler |
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند |
snobol |
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
targeting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targeted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
linguo dental |
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده |
targets |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
target |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
modula |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2 |
author language |
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف |
mealymouthed |
ادم چرب زبان شیرین زبان |
He is speechless (inarticulate). |
سرو زبان ندارد ( بی زبان است) |
professional slang |
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری |
bal |
زبان ساده شده زبان اسمبلی |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
language |
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین . |
languages |
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین . |
Arabic |
زبان تازی زبان عربی |
glib |
چرب زبان زبان دار |
interprets |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
interpret |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
interpreting |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
interpreted |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
scottish gaelic |
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند |
assembler |
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
formulae |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formula |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formulas |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
apl |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
oxtongue |
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان |
vespertinal |
مربوط به شب |
correspondent |
مربوط به |
eight bit system |
مربوط به یک |
correspondents |
مربوط به |
relevant |
مربوط |
curatorial |
مربوط به |
cretaceous |
مربوط به گچ |
coordinate |
مربوط |
related |
مربوط |
coherent |
مربوط |
as for |
مربوط به |
proper |
مربوط |
pertinenet |
مربوط |
caprine |
مربوط به بز |
lineal |
مربوط به خط |
pertinent |
مربوط به |
pertinent |
مربوط |
pertaining |
مربوط به |
condequent |
مربوط |
affined |
مربوط |
for |
مربوط به |
apposite |
مربوط |
germane |
مربوط |
hydraulic |
مربوط به اب |
irrelevant |
نا مربوط |
abuser |
بد زبان |
as one man |
با یک زبان |
grss language |
زبان جی پی اس اس |
abusers |
بد زبان |
c++ |
زبان ++C |
hound's tongue |
سگ زبان |
apl language |
زبان ای پی ال |
two tongued |
زبان |
tongueless |
بی زبان |
tongues |
زبان |
apt language |
زبان ای پی تی |
tongue |
زبان |
rpg language |
زبان ار پی جی |
languages |
زبان ها |
language |
زبان |
tongue [language] |
زبان |
language |
زبان |
language lab |
زبان |
glossa |
زبان |
languages |
زبان |
report progarm generator |
زبان ار- پی- جی |
budgetary |
مربوط به بودجه |
materials |
مربوط جسم |
material |
مربوط جسم |
verb |
مربوط به صدا |
retired |
مربوط به بازنشستگی |
electrically |
مربوط به الکتریسیته |
verbs |
مربوط به صدا |
chromatic |
مربوط به رنگها |
tutorial |
مربوط به قیمومت |
affiliated |
مربوط ساختن |
affiliate |
مربوط ساختن |
affiliates |
مربوط ساختن |
chromic |
مربوط به کرومیوم |
affiliating |
مربوط ساختن |
ecumenical |
مربوط به سرتاسرجهان |
personal |
مربوط به کسی |
garlicky |
مربوط به سیر |
cerebellar |
مربوط به مخچه |
glyptic |
مربوط به حکاکی |
calligraphic |
مربوط به خطاطی |
c |
مربوط به کامپیوتر |
anal |
مربوط به مقعد |
brumal |
مربوط به زمستان |
mammary |
مربوط به پستانداران |
britannic |
مربوط به بریتانیا |
acrobatic |
مربوط به بندبازی |
quadrantal |
مربوط به تراز |
pyrotechnic |
مربوط به فن اتشبازی |
pyric |
مربوط به سوختن |
speculative |
مربوط به اندیشه |
collegial |
مربوط به دانشکده |
caloric |
مربوط به کالری |
aeronautical |
مربوط به فضانوردی |
mammary |
مربوط به پستان |
existential |
مربوط به هستی |
posts |
مربوط به پست |
posted |
مربوط به پست |
post- |
مربوط به پست |
post |
مربوط به پست |
genethliac |
مربوط به طالع |
procephalic |
مربوط به جلو سر |
metabolical |
مربوط به متابولیزم |
professorate |
مربوط به استادی |
contiguous |
مربوط بهم |
capitular |
مربوط بفصل |
technological |
مربوط به فناوری |
churchly |
مربوط به کلیسا |
larcenous |
مربوط به دزدی |
hypophyseal |
مربوط به هیپوفیز |
hydropic |
مربوط به استسقاء |
photo- |
مربوط به نور |
vehicular |
مربوط به خودرو |
futuristic |
مربوط به اینده |
fistulous |
مربوط به ناسور |
dictatorial |
مربوط به دیکتاتور |
narcotic |
مربوط به موادمخدره |
treats |
مربوط بودن به |
treated |
مربوط بودن به |
treat |
مربوط بودن به |
hydrographic |
مربوط به اب نگاری |
horsy |
مربوط به اسب |
hydrostatic |
مربوط به فشار اب |
goidelic |
مربوط بسلت |
expiratory |
مربوط به زفیر |
avuncular |
مربوط بدایی |
thermal |
مربوط به گرما |
domiciliary |
مربوط به خانه |
janitorial |
مربوط به فراشی |
divisional |
مربوط به تقسیم |
irrelative |
نا مربوط مطلق |
insurrectional |
مربوط به شورش |
dictoral |
مربوط به دکتری |
inspectional |
مربوط به بازرسی |
faunae |
مربوط به جانوران |
immunologic |
مربوط به مصونیت |
filiate |
مربوط ساختن |
hominoid |
مربوط به بشر |
corresponsive |
مربوط بیکدیگر |
climatic |
مربوط به اب وهوا |
gallinaceous |
مربوط بماکیان |
osteal |
مربوط باستخوان |
ovarial |
مربوط به تخمدان |
haemic |
مربوط بخون |
self- |
مربوط به خود |
paratroop |
مربوط به چتربازی |
ghostly |
مربوط به روح |
Hellenic |
مربوط به یونان |
coherently |
بطور مربوط |
womanish |
مربوط به زن یا زنان |
pertain to |
مربوط بودن به |
pertian |
مربوط بودن |
numerical |
مربوط به اعداد |
commisural |
مربوط به درزوپیوندگاه |
polar |
مربوط به قطب |
four dimensional |
مربوط به بعدچهارم |
operatic |
مربوط به اپرا |