Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
acetarious
مربوط به سالاد
Other Matches
french dressing
سس سالاد
salads
سالاد
salad
سالاد
coleslaw
سالاد کلم
word salad
سالاد کلمات
fruit salad
سالاد میوه
slaw
سالاد کلم
acetarious
سبزیهای مخصوص سالاد
potato salad
سالاد سیب زمینی
French dressing
چاشنی سالاد فرانسوی
salad dressings
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
witloof
انواع کاسنی مخصوص سالاد
salad dressing
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
to dress
[salad]
چاشنی زدن
[آرایش دادن ]
[سالاد]
salmagundi
سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
to dress a salad with mayonnaise
مزین کردن
[ترتیب دادن ]
سالاد با مایونز
macedoine
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
beansprout
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
beansprouts
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
irrelevant
نا مربوط
pertaining
مربوط به
as for
مربوط به
apposite
مربوط
for
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
pertinenet
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
coherent
مربوط
condequent
مربوط
coordinate
مربوط
pertinent
مربوط به
correspondents
مربوط به
correspondent
مربوط به
pertinent
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
lineal
مربوط به خط
caprine
مربوط به بز
curatorial
مربوط به
related
مربوط
affined
مربوط
relevant
مربوط
proper
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
germane
مربوط
prospective
مربوط به اینده
parental
مربوط به والدین
American
مربوط بامریکا
divisional
مربوط به تقسیم
communist
مربوط به کمونیسم
operatic
مربوط به اپرا
climatic
مربوط به اب وهوا
Americans
مربوط بامریکا
futuristic
مربوط به اینده
vehicular
مربوط به خودرو
dependent
مربوط محتاج
circumstantial
مربوط به موقعیت
concerns
مربوط بودن به
dictoral
مربوط به دکتری
outbound
مربوط به خارج
affiliating
مربوط ساختن
affiliates
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
collegial
مربوط به دانشکده
affiliate
مربوط ساختن
achaian
مربوط به اخائیه
achaean
مربوط به اخائیه
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
مربوط به یک محاسبه
military
مربوط به نظام
commercial
مربوط به تجارت
fossils
مربوط بادوارگذشته
fossil
مربوط بادوارگذشته
corresponsive
مربوط بیکدیگر
racing
مربوط بمسابقه
expiratory
مربوط به زفیر
faunae
مربوط به جانوران
filiate
مربوط ساختن
goidelic
مربوط بسلت
haemic
مربوط بخون
personal
مربوط به کسی
hawaiian
مربوط به هاوایی
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
nasal
مربوط به بینی
verbs
مربوط به صدا
verb
مربوط به صدا
occupational
مربوط به شغل
coherently
بطور مربوط
fractional
مربوط به بخشهایی
hominoid
مربوط به بشر
horsy
مربوط به اسب
hydrographic
مربوط به اب نگاری
fractional
مربوط به بخشها
nautical
مربوط به کشتیرانی
ovarian
مربوط به تخمدان
glyptic
مربوط به حکاکی
fistulous
مربوط به ناسور
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
gallinaceous
مربوط بماکیان
garlicky
مربوط به سیر
genethliac
مربوط به طالع
polar
مربوط به قط بها
concern
مربوط بودن به
baronial
مربوط به بارون
geriatric
مربوط به پیری
Hellenic
مربوط به یونان
womanish
مربوط به زن یا زنان
mammary
مربوط به پستان
mammary
مربوط به پستانداران
contiguous
مربوط بهم
glossal
مربوط به زبان
polar
مربوط به قطب
matrimonial
مربوط به ازدواج
surgical
مربوط به جراحی
as to
عطف به مربوط به
astro
مربوط به نجوم
meteorological
مربوط به هواسنجی
atomistic
مربوط به اتم
sartorial
مربوط به خیاطی
congressional
مربوط به کنگره
thematic
مربوط بموضوع
nuclear
مربوط به اتمی
my
مربوط بمن
feminine
مربوط به جنس زن
bardic
مربوط به رامشگری
basal
مربوط به ته یابنیان
bear on
مربوط بودن
astrological
مربوط به نجوم
arteriovenous
مربوط به رگها
amebic
مربوط به امیب
ceremonials
مربوط به جشن
ceremonial
مربوط به جشن
ameboid
مربوط به امیب
ammino
مربوط به امونیاک
marital
مربوط به زناشویی
analitical
مربوط به تجزیه
anent
در مشارکت با مربوط به
anglian
مربوط به نژاد
aesthetically
مربوط به علم
aesthetic
مربوط به علم
arbitral
مربوط به حکمیت
arbitrative
مربوط بحکمیت
archival
مربوط به بایگانی
arithmeticlal
مربوط به حساب
centenarians
مربوط به قرن
centenarian
مربوط به قرن
ameban
مربوط به امیب
textual
مربوط به متن یا نص
cerebellar
مربوط به مخچه
aeronautical
مربوط به فضانوردی
familial
مربوط به خانواده
existential
مربوط به هستی
chromatic
مربوط به رنگها
chromic
مربوط به کرومیوم
municipal
مربوط به شهرداری
adulterous
مربوط به زنا
churchly
مربوط به کلیسا
attached
مربوط متعلق
budgetary
مربوط به بودجه
valedictory
مربوط به خداحافظی
electrically
مربوط به الکتریسیته
agrologic
مربوط بخاکشناسی
aguish
مربوط به تب و لرز
ameba
مربوط به امیب
amazonian
مربوط به امازونها
technologically
مربوط به فناوری
technological
مربوط به فناوری
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
speculative
مربوط به اندیشه
britannic
مربوط به بریتانیا
brumal
مربوط به زمستان
c
مربوط به کامپیوتر
acrobatic
مربوط به بندبازی
aluminous
مربوط به الومینیوم
calligraphic
مربوط به خطاطی
caloric
مربوط به کالری
capitular
مربوط بفصل
anal
مربوط به مقعد
retired
مربوط به بازنشستگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com