English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
prankish مربوط به شوخی خرکی یاشیطنت
Other Matches
prank شوخی خرکی
horseplay شوخی خرکی
pranks شوخی خرکی
roughhouse بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
roguishly ازروی بد ذاتی یاشیطنت
A clumsy practical joke. آدم شوخی است ( شوخی های یدی )
It is no joke . این شوخی ندارد ( شوخی نیست )
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
good humouredly به شوخی
lark شوخی
game شوخی
larks شوخی
waggery شوخی
gamesomeness شوخی
jest شوخی
jests شوخی
funniment شوخی
sportiveŠetc شوخی کن
humors شوخی
lightsomeness شوخی
jocundly با شوخی
jocosity شوخی
jestingly به شوخی
persiflage شوخی
humoring شوخی
in play به شوخی
jink شوخی
in a sober earnest بی شوخی
humorousness شوخی
frolicsomeness شوخی
pranks شوخی
funny bones شوخی
joking شوخی
facetiae شوخی
drollery شوخی
humored شوخی
bon mot شوخی
humour شوخی
humoured شوخی
humours شوخی
humouring شوخی
jokes شوخی
joked شوخی
prank شوخی
fun شوخی
facetiousness شوخی
joke شوخی
funny bone شوخی
for fun به شوخی
raillery شوخی
sportiveŠetc شوخی امیز
all joking aside شوخی بکنار
sport بازی شوخی
jesting a شوخی بکنار
razz شوخی کردن
to break a jest شوخی کردن
trick شوخی کردن
humorous شوخی امیز
tricked شوخی کردن
sported بازی شوخی
sports بازی شوخی
practical joke شوخی عملی
practical joke شوخی یدی
sprees شوخی سرخوشی
practical jokes شوخی عملی
practical jokes شوخی یدی
hand play شوخی بادست
jocular شوخی امیز
spree شوخی سرخوشی
randan مستی شوخی
prankful شوخی امیز
jokes شوخی کردن
jokingly شوخی کنان
humor شوخی خوشمزگی
joked شوخی کردن
his joke fell f. شوخی اونگرفت
joke شوخی کردن
lark شوخی کردن
friskiness فرحناکی شوخی
larks شوخی کردن
facetiously ازروی شوخی
joking شوخی کردن
humoursome شوخی امیز
tricking شوخی کردن
josh شوخی کردن
indispensables بزبان شوخی
jocularly از روی شوخی
cut a joke شوخی کردن
jocoserious شوخی و جدی
jink لطفه شوخی
to crack a joke شوخی کردن
to cut a joke شوخی کردن
inexpressibles بزبان شوخی
gagman شوخی کننده
rag [British E] شوخی با آزار
monkey business <idiom> شوخی کردن
to kid شوخی کردن
tease شوخی با آزار
Joking aside. <idiom> شوخی به کنار.
Joking apart. <idiom> شوخی به کنار.
Joking apart, ... <idiom> جدای از شوخی، ...
A flat joke . شوخی بی نمک
floppy ear خرگوش [به شوخی]
lop ear خرگوش [به شوخی]
hob شوخی فریب امیز
hobs شوخی فریب امیز
curvet شوخی جست وخیز
bob سرزنش یا طعنه شوخی
gagger شوخی کننده بذله گو
bobbing سرزنش یا طعنه شوخی
bobs سرزنش یا طعنه شوخی
frolicsomely از روی وجد و شوخی
shavie شوخی گوشه دار
fay شوخی توهین امیزکردن
pranks شوخی امیخته بافریب
witticism شوخی لطیفه گویی
quiz شوخی پرسش و ازمون
quizzes شوخی پرسش و ازمون
gayety بشاشت شوخی کردن
jocosely شوخی امیز فکاهی
jocose شوخی امیز فکاهی
hoax شوخی فریب امیز
hoaxes شوخی فریب امیز
gigs شوخی خنده دار
prank شوخی امیخته بافریب
gaff شوخی فریبنده حیله
gig شوخی خنده دار
humbug شوخی فریب امیز
humbugs شوخی فریب امیز
witticisms شوخی لطیفه گویی
fun مطبوع شوخی کردن
fun شوخی امیز مفرح
to play a joke on any one با کسی شوخی کردن
practical jokes شوخی انجام دادنی
repartee جواب شوخی امیز
Joking apart. از شوخی گذشته ( جدی )
pleasantry بذله گویی شوخی
Dirty jokes . شوخی های رکیک
Try to be serious for a change . شوخی رابگذار کنار
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
facetious اهل شوخی بیجا
pleasantries بذله گویی شوخی
practical joke شوخی انجام دادنی
waggery شوخی شیطنت امیز
prandial واژه شوخی امیز
and now to be serious دیگر شوخی بکنار
to do something wrong شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
jape شوخی دست انداختن شخص
damage خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
Get out of town! <idiom> شوخی میکنی؟ [اصطلاح روزمره]
jests ببازی گرفتن شوخی کردن
damage زیان [شوخی] [اصطلاح روزمره]
he can't take a joke شوخی سرش نمی شود
damage ضرر [شوخی] [اصطلاح روزمره]
banter شوخی کنایه دار خوشمزگی
jest ببازی گرفتن شوخی کردن
to take something as a joke چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
to get [be] up to mischief شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
sikt شوخی طعنه امیز کردن
pranks شوخی زننده تزئین کردن
He cant take a joke . he has no sense of humour. شوخی سرش نمی شود
damage آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
to poke fun at any one با شوخی یا مسخره کسیرابستوه اوردن
to be up to something شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
to play a trick on any one زدن باکسی شوخی کردن
to laugh off با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
A sI'lly joke. A feeble (flat) joke. شوخی خنک وبی مزه
prank شوخی زننده تزئین کردن
prankster کسیکه شوخی زننده کند
pranksters کسیکه شوخی زننده کند
damage صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
shtick کلک [شوخی آمیز] [اصطلاح روزمره]
It wI'll boomerang. کاری را بر حسب شوخی وتفریح کردن
wisecrack حرف کنایه دار یا شوخی امیز
I mean business. I mean it. شوخی نمی کنم جدی می گویم
wisecracks حرف کنایه دار یا شوخی امیز
He is humorous (jovial). آدم شوخی است ( شوخ طبع )
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
ploy حقه [شوخی آمیز] [اصطلاح روزمره]
shtick حقه [شوخی آمیز] [اصطلاح روزمره]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com