Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
genethliac
مربوط به طالع
Other Matches
genethliac
طالع بین طالع شناس
emergent
طالع
evil starred
بد طالع
horsecope
طالع
horoscopes
طالع
horoscope
طالع
ill starred
بد طالع
rising
طالع
fortunes
طالع
fortune
طالع
fluke
طالع
flukes
طالع
ascendent
طالع اوج
fortune-tellers
طالع بین
fortune-teller
طالع بین
fortune teller
طالع بین
rises
طالع شدن
fortune telling
طالع بینی
rise
طالع شدن
genethlilogy
طالع بینی
chirography
طالع بین
astronomy
طالع بینی
to cast a horoscope
طالع دیدن
soothsaying
طالع بین
astrology
طالع بینی
horoscope
طالع نما
horoscopes
طالع نما
astrologers
طالع بین
soothsayer
طالع بین
astrologer
طالع بین
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
soothsay
طالع دیدن پیشگویی کردن
astrology
طالع بینی ستاره شناسی
hieromancy
طالع بینی ازروی قربانی
astrologic
وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
astrologically
از روی علم نجوم یا طالع بینی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
correspondents
مربوط به
proper
مربوط
germane
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
pertinenet
مربوط
affined
مربوط
caprine
مربوط به بز
pertinent
مربوط
for
مربوط به
pertinent
مربوط به
eight bit system
مربوط به یک
related
مربوط
curatorial
مربوط به
apposite
مربوط
correspondent
مربوط به
condequent
مربوط
relevant
مربوط
coordinate
مربوط
pertaining
مربوط به
as for
مربوط به
coherent
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
irrelevant
نا مربوط
lineal
مربوط به خط
hydraulic
مربوط به اب
acrobatic
مربوط به بندبازی
computational
مربوط به یک محاسبه
retired
مربوط به بازنشستگی
budgetary
مربوط به بودجه
electrically
مربوط به الکتریسیته
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
dictoral
مربوط به دکتری
affiliates
مربوط ساختن
hydropic
مربوط به استسقاء
contiguous
مربوط بهم
corresponsive
مربوط بیکدیگر
anal
مربوط به مقعد
aeronautical
مربوط به فضانوردی
affiliated
مربوط ساختن
existential
مربوط به هستی
mammary
مربوط به پستانداران
divisional
مربوط به تقسیم
goidelic
مربوط بسلت
parental
مربوط به والدین
glyptic
مربوط به حکاکی
communist
مربوط به کمونیسم
faunae
مربوط به جانوران
operatic
مربوط به اپرا
filiate
مربوط ساختن
glossal
مربوط به زبان
climatic
مربوط به اب وهوا
futuristic
مربوط به اینده
garlicky
مربوط به سیر
fistulous
مربوط به ناسور
gallinaceous
مربوط بماکیان
haemic
مربوط بخون
hawaiian
مربوط به هاوایی
prospective
مربوط به اینده
affiliating
مربوط ساختن
domiciliary
مربوط به خانه
mammary
مربوط به پستان
affiliate
مربوط ساختن
womanish
مربوط به زن یا زنان
Hellenic
مربوط به یونان
hydrographic
مربوط به اب نگاری
polar
مربوط به قطب
polar
مربوط به قط بها
expiratory
مربوط به زفیر
horsy
مربوط به اسب
hominoid
مربوط به بشر
vehicular
مربوط به خودرو
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
collegial
مربوط به دانشکده
arithmeticlal
مربوط به حساب
analitical
مربوط به تجزیه
ammino
مربوط به امونیاک
textual
مربوط به متن یا نص
ameboid
مربوط به امیب
amebic
مربوط به امیب
ameban
مربوط به امیب
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
anent
در مشارکت با مربوط به
anglian
مربوط به نژاد
commercial
مربوط به تجارت
municipal
مربوط به شهرداری
archival
مربوط به بایگانی
attached
مربوط متعلق
valedictory
مربوط به خداحافظی
arbitrative
مربوط بحکمیت
arbitral
مربوط به حکمیت
military
مربوط به نظام
ameba
مربوط به امیب
circumstantial
مربوط به موقعیت
achaian
مربوط به اخائیه
achaean
مربوط به اخائیه
acetarious
مربوط به سالاد
concern
مربوط بودن به
concerns
مربوط بودن به
dependent
مربوط محتاج
outbound
مربوط به خارج
racing
مربوط بمسابقه
adulterous
مربوط به زنا
fractional
مربوط به بخشهایی
fractional
مربوط به بخشها
amazonian
مربوط به امازونها
aluminous
مربوط به الومینیوم
baronial
مربوط به بارون
ovarian
مربوط به تخمدان
aguish
مربوط به تب و لرز
nautical
مربوط به کشتیرانی
nasal
مربوط به بینی
agrologic
مربوط بخاکشناسی
fossils
مربوط بادوارگذشته
speculative
مربوط به اندیشه
feminine
مربوط به جنس زن
my
مربوط بمن
nuclear
مربوط به اتمی
capitular
مربوط بفصل
caloric
مربوط به کالری
thematic
مربوط بموضوع
calligraphic
مربوط به خطاطی
congressional
مربوط به کنگره
cerebellar
مربوط به مخچه
fossil
مربوط بادوارگذشته
chromatic
مربوط به رنگها
technological
مربوط به فناوری
technologically
مربوط به فناوری
as to
عطف به مربوط به
churchly
مربوط به کلیسا
geriatric
مربوط به پیری
centenarian
مربوط به قرن
centenarians
مربوط به قرن
chromic
مربوط به کرومیوم
sartorial
مربوط به خیاطی
ceremonials
مربوط به جشن
matrimonial
مربوط به ازدواج
marital
مربوط به زناشویی
surgical
مربوط به جراحی
atomistic
مربوط به اتم
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
astro
مربوط به نجوم
familial
مربوط به خانواده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com