Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
catastrophical
مربوط به عاقبت داستان
Other Matches
catastrophes
عاقبت داستان
catastrophe
عاقبت داستان
this story is improbable
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
finale
عاقبت
finally
عاقبت
the future
عاقبت
afterclap
عاقبت
futurity
عاقبت
in the long run
عاقبت
eventually
عاقبت
at long last
عاقبت
finales
عاقبت
to come to good
عاقبت بخیرشدن
result of the negotiations
عاقبت مذاکرات
far seeing
عاقبت بین
successful
عاقبت بخیر
negotiation outcome
عاقبت مذاکرات
farseeing
عاقبت اندیش
negotiation result
عاقبت مذاکرات
otherworldiness
اندیشه عاقبت
outcomes
عاقبت سرانجام
longsighted
عاقبت اندیش
outcome
عاقبت سرانجام
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
تقلب عاقبت ندارد
To have foresight . To be provident.
عاقبت اندیش بودن
She came to grief . She came to a sticky end.
عاقبت بخیر نشد
Who knows what the end wI'll be?
عاقبت کاررا کی می داند ؟
improvidence
عاقبت نیندیشی اسراف
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
At last his anger exploded.
عاقبت از زور خشم ترکید
He eventually landed in prison .
عاقبت کارش بزندان کشید
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
Idlenes is the partnet of want and shame..
<proverb>
عاقبت تنبلى ایتیاج و شرمسارى است .
prosperously
بطور نیک انجام با عاقبت خوش
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
marchen
داستان
novella
داستان
conte
داستان
tale
داستان
story
داستان
fables
داستان
fable
داستان
anecdotage
داستان
tales
داستان
apologue
داستان
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
fairy tales
داستان جن و پری
epitasis
حداعلای داستان
fictionist
داستان نویس
fiction
داستان اختراع
fictions
داستان اختراع
in a narrative style
بسبک داستان
parable
داستان اخلاقی
to spin yarns
داستان ساختن
parables
داستان اخلاقی
hermitically
هلوان داستان
flashbacks
بازگوی داستان
storybook
کتاب داستان
conte
داستان کوتاه
episodes
داستان فرعی
storybook
داستان نامه
episode
داستان فرعی
hero
پهلوان داستان
heroes
پهلوان داستان
novelettes
داستان کوتاه
novelette
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
short stories
داستان کوتاه
novelet
داستان کوتاه
decameron
داستان نامه
underplot
داستان فرعی
flashback
بازگوی داستان
storyteller
داستان سرا
narrative
داستان داستانسرایی
whodunnits
داستان پلیسی
whodunits
داستان پلیسی
whodunit
داستان پلیسی
narrators
گوینده داستان
an iliad of woes
داستان بدبختبی
an interesting story
داستان با مزه
make-up
داستان ساختگی
to invent stories
داستان ساختن
narration
داستان داستانسرایی
novels
کتاب داستان
storytellers
داستان سرا
narrator
گوینده داستان
fairy tale
داستان جن و پری
novel
کتاب داستان
narratives
داستان داستانسرایی
what is bred in the bone will come out in the flesh
<proverb>
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
fictionalized
بصورت داستان دراوردن
fictionalize
داستان سرایی کردن
sob story
داستان گریه اور
fairy tales
داستان باور نکردنی
novelize
بشکل داستان در اوردن
sob stories
داستان گریه اور
fictionalised
بصورت داستان دراوردن
fictionalises
داستان سرایی کردن
fictionalising
داستان سرایی کردن
fictionalising
بصورت داستان دراوردن
fictionalize
بصورت داستان دراوردن
fictionalized
داستان سرایی کردن
fictionalizes
بصورت داستان دراوردن
science fiction
داستان تخیلی علمی
story recall test
ازمون یاداوری داستان
fictionize
بصورت داستان دراوردن
donnee
موضوع داستان یا درام
serialist
داستان نویس سریال
fairy tale
داستان باور نکردنی
ruise
شایعات داستان ساختگی
fictionalised
داستان سرایی کردن
fictionalizing
داستان سرایی کردن
fictionalizing
بصورت داستان دراوردن
story
اشکوب داستان گفتن
story
بصورت داستان در اوردن
novelistic
وابسته به داستان و رمان
fictionalizes
داستان سرایی کردن
fictionize
داستان سرایی کردن
fictionalises
بصورت داستان دراوردن
cliff-hangers
مطلب یا داستان جالب
sob story
<idiom>
داستان اشک آور
cliff-hanger
مطلب یا داستان جالب
invention of a false story
جعل داستان دروغی
personages
شخصیت بازیگران داستان
That's not so!
داستان اینطوری نیست!
anecdotal evidence
شواهد داستان گونه
cliff hanger
مطلب یا داستان جالب
personage
شخصیت بازیگران داستان
iliad
داستان حماسی منسوب به هومر
The scene of the nover is laid in scotland.
صحنه داستان دراسکاتلند است
make up
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
cartoon
تصویر مضحک داستان مصور
yarns
الیاف داستان افسانه امیز
cartoons
تصویر مضحک داستان مصور
heroine
زنی که قهرمان داستان باشد
yarn
الیاف داستان افسانه امیز
pastorale
شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
romance
کتاب رمان داستان عاشقانه
lay
تخم گذاردن داستان منظوم
lays
تخم گذاردن داستان منظوم
characters
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
heroines
زنی که قهرمان داستان باشد
tracts
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
character
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
tract
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
heroically
زنی که قهرمان داستان باشد
romances
کتاب رمان داستان عاشقانه
What's behind all this?
معنی این داستان چه است؟
to be back to square one
<idiom>
دوباره به اول داستان رسیدن
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
That story is as old as the hills.
داستان خیلی طول و دراز است.
cock-and-bull stories
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
skald
شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
Her sad story moved us to tears.
داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
this play does not stage well
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
folktale
افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
cock and bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
The whole story was faked up .
تمام داستان قلابی وساختگه بود
cycled
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycles
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
That's another story.
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
achilles
اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
The moral point of this story is that…
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
subplot
داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
rhapsodies
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsody
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
pick wickian
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
sikt
قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
agamemnon
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
Let me back up and explain how ...
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
dramatic monologue
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
the story is probale
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
name part
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com