Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
gemmological
مربوط به علم گوهر شناسی
Other Matches
gemological
مربوطبه علم گوهر شناسی
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
bacteriologic
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
to inlay gems in anything
چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
mineralogical
مربوط به معدن شناسی
entomological
مربوط به حشره شناسی
oceanographic
مربوط به اقیانوس شناسی
climatological
مربوط به اب وهوا شناسی
serologic
مربوط به سرم شناسی
microbiological
مربوط به میکروب شناسی
philatelic
مربوط به تمبر شناسی
technological
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
botanic
مربوط به علم گیاه شناسی
technologically
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
geoscience
علوم مربوط به زمین شناسی
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
physiognomical
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
anthropological
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
radiobiology
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
Gohar carpet
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
areodetic
مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
consubstantiation
هم گوهر
jewels
گوهر
natures
گوهر
gems
گوهر
gem
گوهر
navigate
گوهر
essence
گوهر
jewel
گوهر
navigated
گوهر
navigating
گوهر
nature
گوهر
consubstantial
هم گوهر
navigates
گوهر
gemmy
پر گوهر
homoousian
هم گوهر
inlaid with gems
گوهر نشان
gemmy
گوهر مانند
gemmed
گوهر نشان
matrix or matrices
قرارگاه گوهر
instarred with gems
گوهر نشان
gemologist
گوهر شناس
studded with gems
گوهر نشان
jeweler
گوهر فروش
a rare bird
گوهر نایاب
lowborn
بد گوهر پست
sparklers
گوهر درخشان
sparkler
گوهر درخشان
precious stones
گوهر ها جواهرات
inlaying
گوهر نشان کردن
inlays
گوهر نشان کردن
inlay
گوهر نشان کردن
logie
روی گوهر نما
inlayer
مرصع ساز گوهر نشان
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
jewels
با گوهر اراستن مرصع کردن
jewel
با گوهر اراستن مرصع کردن
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
pyrope
هر نوع گوهر برنگ قرمز روشن
Why do you cast pearls before the swine.
<proverb>
گوهر خود پیش خوک مینداز.
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
to inlay anything with gems
چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
pennyweight
سنگ گوهر فروشان که برابر است با 71555/1گرم و نشان اختصاری
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
neurologic
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics
حرکت شناسی جنبش شناسی
typology
گونه شناسی نوع شناسی
lithoglyptics
کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
ornithology
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
laryngological
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
pathologically
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology
می شناسی شراب شناسی
lapidarian
سنگ شناس گوهر شناس
lapidary
سنگ شناس گوهر شناس
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
historical rugs
قالی های قدیمی، آنتیک و موزه ای
[مثل فرش شیخ صفی، فرش پازیریک، فرش چلسی، فرش دادلی، فرش گوهر، فرش شکارگاهی وین و فرش توپکاپی]
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinent
مربوط به
caprine
مربوط به بز
pertinent
مربوط
germane
مربوط
affined
مربوط
curatorial
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
correspondents
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
for
مربوط به
correspondent
مربوط به
relevant
مربوط
proper
مربوط
coherent
مربوط
pertaining
مربوط به
pertinenet
مربوط
related
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
as for
مربوط به
hydraulic
مربوط به اب
condequent
مربوط
lineal
مربوط به خط
apposite
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
coordinate
مربوط
achaian
مربوط به اخائیه
anent
در مشارکت با مربوط به
polar
مربوط به قط بها
acetarious
مربوط به سالاد
achaean
مربوط به اخائیه
superciliary
مربوط به ابرو
arbitrative
مربوط بحکمیت
Hellenic
مربوط به یونان
personal
مربوط به کسی
fossil
مربوط بادوارگذشته
fossils
مربوط بادوارگذشته
What do I care?
به من چه مربوط است؟
metabolical
مربوط به متابولیزم
mammary
مربوط به پستانداران
coherently
بطور مربوط
mammary
مربوط به پستان
womanish
مربوط به زن یا زنان
contiguous
مربوط بهم
arbitral
مربوط به حکمیت
anglian
مربوط به نژاد
archival
مربوط به بایگانی
ameban
مربوط به امیب
agrologic
مربوط بخاکشناسی
ameba
مربوط به امیب
amazonian
مربوط به امازونها
aguish
مربوط به تب و لرز
aluminous
مربوط به الومینیوم
ameboid
مربوط به امیب
amebic
مربوط به امیب
adulterous
مربوط به زنا
analitical
مربوط به تجزیه
occupational
مربوط به شغل
aesthetically
مربوط به علم
verb
مربوط به صدا
verbs
مربوط به صدا
substantival
مربوط به اسم
ammino
مربوط به امونیاک
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
polar
مربوط به قطب
shipboard
مربوط به ناو
procephalic
مربوط به جلو سر
centenarians
مربوط به قرن
baronial
مربوط به بارون
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
surgical
مربوط به جراحی
marital
مربوط به زناشویی
matrimonial
مربوط به ازدواج
feminine
مربوط به جنس زن
my
مربوط بمن
centenarian
مربوط به قرن
geriatric
مربوط به پیری
attached
مربوط متعلق
municipal
مربوط به شهرداری
familial
مربوط به خانواده
speculative
مربوط به اندیشه
technological
مربوط به فناوری
technologically
مربوط به فناوری
nuclear
مربوط به اتمی
thematic
مربوط بموضوع
osteal
مربوط باستخوان
ovarial
مربوط به تخمدان
paratroop
مربوط به چتربازی
testamentary
مربوط به وصیتنامه
astrological
مربوط به نجوم
pertain to
مربوط بودن به
pertian
مربوط بودن
professorate
مربوط به استادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com