Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
trachean
مربوط به قصبه الریه
Other Matches
bronchial tube
قصبه الریه
air vessel
قصبه الریه
tracheas
قصبه الریه
tracheae
قصبه الریه
weasand weazand
قصبه الریه
trachea
قصبه الریه
weasand
حلق قصبه الریه
weazand
حلق قصبه الریه
tracheate
دارای قصبه الریه
windpipe
قصبته الریه
pulmonitis
ذات الریه
windpipes
قصبته الریه
pneumonia
ذات الریه
peripeneumony
ذات الریه
q fever
تب کیو که باعث ذات الریه میشود
bronchus
یکی ازانشعابات فرعی نای یاقصبه الریه
boroughs
قصبه
towns
قصبه
dorp
قصبه
parish
قصبه
parishes
قصبه
town
قصبه
burg
قصبه
borough
قصبه
burgh
قصبه
tibias
قصبه کبری
tibia
قصبه کبری
splinter bone
قصبه صغری
shin bone
قصبه کبری
township
ساکنین قصبه یاشهرستان
townships
ساکنین قصبه یاشهرستان
shank
قصبه کبری ساقه
bronchial asthma
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
fibula
استخوان نازک نی قصبه صغری
fibulas
استخوان نازک نی قصبه صغری
fibulae
استخوان نازک نی قصبه صغری
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
towns
شهر کوچک قصبه حومه شهر
town
شهر کوچک قصبه حومه شهر
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
relevant
مربوط
germane
مربوط
condequent
مربوط
coherent
مربوط
pertinenet
مربوط
curatorial
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
apposite
مربوط
related
مربوط
coordinate
مربوط
pertaining
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
for
مربوط به
pertinent
مربوط
pertinent
مربوط به
as for
مربوط به
affined
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
eight bit system
مربوط به یک
proper
مربوط
correspondents
مربوط به
correspondent
مربوط به
lineal
مربوط به خط
hydraulic
مربوط به اب
caprine
مربوط به بز
coherently
بطور مربوط
collegial
مربوط به دانشکده
affiliate
مربوط ساختن
retired
مربوط به بازنشستگی
verb
مربوط به صدا
electrically
مربوط به الکتریسیته
computational
مربوط به یک محاسبه
churchly
مربوط به کلیسا
occupational
مربوط به شغل
chromic
مربوط به کرومیوم
polar
مربوط به قطب
affiliates
مربوط ساختن
vehicular
مربوط به خودرو
goidelic
مربوط بسلت
haemic
مربوط بخون
affiliating
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
verbs
مربوط به صدا
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
divisional
مربوط به تقسیم
achaian
مربوط به اخائیه
climatic
مربوط به اب وهوا
domiciliary
مربوط به خانه
polar
مربوط به قط بها
futuristic
مربوط به اینده
genethliac
مربوط به طالع
garlicky
مربوط به سیر
gallinaceous
مربوط بماکیان
expiratory
مربوط به زفیر
faunae
مربوط به جانوران
filiate
مربوط ساختن
operatic
مربوط به اپرا
Hellenic
مربوط به یونان
womanish
مربوط به زن یا زنان
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
personal
مربوط به کسی
glossal
مربوط به زبان
prospective
مربوط به اینده
dictoral
مربوط به دکتری
contiguous
مربوط بهم
corresponsive
مربوط بیکدیگر
parental
مربوط به والدین
communists
مربوط به کمونیسم
mammary
مربوط به پستانداران
mammary
مربوط به پستان
glyptic
مربوط به حکاکی
communist
مربوط به کمونیسم
fistulous
مربوط به ناسور
analitical
مربوط به تجزیه
amazonian
مربوط به امازونها
aluminous
مربوط به الومینیوم
aguish
مربوط به تب و لرز
agrologic
مربوط بخاکشناسی
familial
مربوط به خانواده
municipal
مربوط به شهرداری
attached
مربوط متعلق
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
ameba
مربوط به امیب
ameban
مربوط به امیب
ammino
مربوط به امونیاک
ceremonial
مربوط به جشن
ceremonials
مربوط به جشن
ameboid
مربوط به امیب
matrimonial
مربوط به ازدواج
marital
مربوط به زناشویی
surgical
مربوط به جراحی
amebic
مربوط به امیب
valedictory
مربوط به خداحافظی
adulterous
مربوط به زنا
military
مربوط به نظام
dependent
مربوط محتاج
concerns
مربوط بودن به
baronial
مربوط به بارون
ovarian
مربوط به تخمدان
concern
مربوط بودن به
nautical
مربوط به کشتیرانی
nasal
مربوط به بینی
fractional
مربوط به بخشها
circumstantial
مربوط به موقعیت
outbound
مربوط به خارج
Americans
مربوط بامریکا
achaean
مربوط به اخائیه
commercial
مربوط به تجارت
acetarious
مربوط به سالاد
textual
مربوط به متن یا نص
fossils
مربوط بادوارگذشته
fossil
مربوط بادوارگذشته
racing
مربوط بمسابقه
American
مربوط بامریکا
fractional
مربوط به بخشهایی
budgetary
مربوط به بودجه
brumal
مربوط به زمستان
britannic
مربوط به بریتانیا
speculative
مربوط به اندیشه
technological
مربوط به فناوری
technologically
مربوط به فناوری
geriatric
مربوط به پیری
centenarian
مربوط به قرن
centenarians
مربوط به قرن
sartorial
مربوط به خیاطی
acrobatic
مربوط به بندبازی
c
مربوط به کامپیوتر
chromatic
مربوط به رنگها
cerebellar
مربوط به مخچه
existential
مربوط به هستی
aeronautical
مربوط به فضانوردی
capitular
مربوط بفصل
caloric
مربوط به کالری
calligraphic
مربوط به خطاطی
anal
مربوط به مقعد
bear on
مربوط بودن
basal
مربوط به ته یابنیان
bardic
مربوط به رامشگری
arteriovenous
مربوط به رگها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com