English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
astrological مربوط به نجوم
astro مربوط به نجوم
Other Matches
astronomy نجوم
astrology احکام نجوم
constellations علم نجوم
constellation علم نجوم
astrolabe اینه نجوم
strology علم نجوم
astrology علم احکام نجوم
astronomy علم نجوم ستاره شناسی
astrologic وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
astrologically از روی علم نجوم یا طالع بینی
avionics فن استفاده از دستگاههای الکتریکی و خودکار درهوانوردی و نجوم
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
cretaceous مربوط به گچ
as for مربوط به
correspondents مربوط به
coherent مربوط
pertinent مربوط
pertinenet مربوط
vespertinal مربوط به شب
condequent مربوط
eight bit system مربوط به یک
relevant مربوط
curatorial مربوط به
affined مربوط
proper مربوط
correspondent مربوط به
for مربوط به
related مربوط
lineal مربوط به خط
hydraulic مربوط به اب
caprine مربوط به بز
apposite مربوط
pertaining مربوط به
irrelevant نا مربوط
germane مربوط
coordinate مربوط
pertinent مربوط به
prospective مربوط به اینده
affiliating مربوط ساختن
affiliates مربوط ساختن
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
calligraphic مربوط به خطاطی
affiliated مربوط ساختن
caloric مربوط به کالری
cerebellar مربوط به مخچه
coherently بطور مربوط
chromatic مربوط به رنگها
chromic مربوط به کرومیوم
churchly مربوط به کلیسا
capitular مربوط بفصل
archival مربوط به بایگانی
collegial مربوط به دانشکده
affiliate مربوط ساختن
parental مربوط به والدین
computational مربوط به یک محاسبه
mammary مربوط به پستان
mammary مربوط به پستانداران
fistulous مربوط به ناسور
four dimensional مربوط به بعدچهارم
gallinaceous مربوط بماکیان
garlicky مربوط به سیر
personal مربوط به کسی
hawaiian مربوط به هاوایی
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
verbs مربوط به صدا
verb مربوط به صدا
occupational مربوط به شغل
genethliac مربوط به طالع
glossal مربوط به زبان
glyptic مربوط به حکاکی
goidelic مربوط بسلت
womanish مربوط به زن یا زنان
Hellenic مربوط به یونان
communists مربوط به کمونیسم
communist مربوط به کمونیسم
operatic مربوط به اپرا
climatic مربوط به اب وهوا
corresponsive مربوط بیکدیگر
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
dictoral مربوط به دکتری
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
contiguous مربوط بهم
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
haemic مربوط بخون
ovarian مربوط به تخمدان
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
adulterous مربوط به زنا
achaian مربوط به اخائیه
psychiatric مربوط به روانپزشکی
achaean مربوط به اخائیه
acetarious مربوط به سالاد
familial مربوط به خانواده
matrimonial مربوط به ازدواج
ceremonials مربوط به جشن
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aesthetic مربوط به علم
aesthetically مربوط به علم
aluminous مربوط به الومینیوم
aguish مربوط به تب و لرز
agrologic مربوط بخاکشناسی
ceremonial مربوط به جشن
fossils مربوط بادوارگذشته
fossil مربوط بادوارگذشته
fractional مربوط به بخشهایی
fractional مربوط به بخشها
textual مربوط به متن یا نص
nasal مربوط به بینی
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
nautical مربوط به کشتیرانی
circumstantial مربوط به موقعیت
commercial مربوط به تجارت
concern مربوط بودن به
municipal مربوط به شهرداری
racing مربوط بمسابقه
valedictory مربوط به خداحافظی
outbound مربوط به خارج
dependent مربوط محتاج
concerns مربوط بودن به
military مربوط به نظام
ameban مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
ameboid مربوط به امیب
acrobatic مربوط به بندبازی
attached مربوط متعلق
bardic مربوط به رامشگری
baronial مربوط به بارون
speculative مربوط به اندیشه
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
geriatric مربوط به پیری
basal مربوط به ته یابنیان
bear on مربوط بودن
retired مربوط به بازنشستگی
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
brumal مربوط به زمستان
britannic مربوط به بریتانیا
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
anal مربوط به مقعد
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
sartorial مربوط به خیاطی
arbitral مربوط به حکمیت
meteorological مربوط به هواسنجی
anglian مربوط به نژاد
anent در مشارکت با مربوط به
analitical مربوط به تجزیه
ammino مربوط به امونیاک
congressional مربوط به کنگره
arbitrative مربوط بحکمیت
atomistic مربوط به اتم
as to عطف به مربوط به
arteriovenous مربوط به رگها
feminine مربوط به جنس زن
my مربوط بمن
nuclear مربوط به اتمی
arithmeticlal مربوط به حساب
thematic مربوط بموضوع
c مربوط به کامپیوتر
hominoid مربوط به بشر
osteal مربوط باستخوان
paratroop مربوط به چتربازی
narcotic مربوط به موادمخدره
left-wing مربوط به جناح چپ
treats مربوط بودن به
treated مربوط بودن به
bear مربوط بودن
materials مربوط جسم
to have connexion with مربوط بودن با
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com