Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
parental
مربوط به والدین
Other Matches
parenthood
مقام والدین وفایف والدین
genitor
والدین
parent
والدین
parents
والدین
parent
والدین منشاء
godparent
والدین تعمیدی
parricides
قاتل والدین
in loco parentis
به جای والدین
foster parents
والدین خوانده
godparents
والدین تعمیدی
parenticide
قاتل والدین
parricide
قاتل والدین
stepparent
والدین غیر صلبی
stepparents
والدین غیر صلبی
o bey your parents
والدین خودرا اطاعت کنید
parent
بعنوان والدین عمل کردن
hidden momentum of population growth
سبب گستردگی والدین اینده میشود
homogonous
تولید کننده اولاد شبیه به والدین
portions
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portion
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
oedipus complex
احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
baby-minder
شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
curatorial
مربوط به
coordinate
مربوط
affined
مربوط
apposite
مربوط
correspondents
مربوط به
germane
مربوط
condequent
مربوط
relevant
مربوط
correspondent
مربوط به
as for
مربوط به
for
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
coherent
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
pertaining
مربوط به
related
مربوط
pertinent
مربوط به
pertinent
مربوط
caprine
مربوط به بز
lineal
مربوط به خط
hydraulic
مربوط به اب
vespertinal
مربوط به شب
proper
مربوط
pertinenet
مربوط
irrelevant
نا مربوط
centenarians
مربوط به قرن
bear on
مربوط بودن
centenarian
مربوط به قرن
verb
مربوط به صدا
contiguous
مربوط بهم
astro
مربوط به نجوم
mammary
مربوط به پستانداران
thermal
مربوط به گرما
hydrostatic
مربوط به فشار اب
Americans
مربوط بامریکا
arithmeticlal
مربوط به حساب
janitorial
مربوط به فراشی
to be
مربوط باینده
irrelative
نا مربوط مطلق
to be in rapport
مربوط بودن
arteriovenous
مربوط به رگها
American
مربوط بامریکا
as to
عطف به مربوط به
avuncular
مربوط بدایی
personal
مربوط به کسی
geriatric
مربوط به پیری
circumstantial
مربوط به موقعیت
inspectional
مربوط به بازرسی
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
insurrectional
مربوط به شورش
textuary
مربوط به متن
testamentary
مربوط به وصیتنامه
technologically
مربوط به فناوری
technological
مربوط به فناوری
coherently
بطور مربوط
ovarian
مربوط به تخمدان
thallous
مربوط به تالیوم
speculative
مربوط به اندیشه
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
basal
مربوط به ته یابنیان
bardic
مربوط به رامشگری
verbs
مربوط به صدا
hypophyseal
مربوط به هیپوفیز
immunologic
مربوط به مصونیت
occupational
مربوط به شغل
atomistic
مربوط به اتم
baronial
مربوط به بارون
superciliary
مربوط به ابرو
pyrotechnic
مربوط به فن اتشبازی
pyric
مربوط به سوختن
quadrantal
مربوط به تراز
acetarious
مربوط به سالاد
achaean
مربوط به اخائیه
prospective
مربوط به اینده
outbound
مربوط به خارج
achaian
مربوط به اخائیه
communists
مربوط به کمونیسم
communist
مربوط به کمونیسم
professorate
مربوط به استادی
operatic
مربوط به اپرا
adulterous
مربوط به زنا
climatic
مربوط به اب وهوا
anal
مربوط به مقعد
aeronautical
مربوط به فضانوردی
fossils
مربوط بادوارگذشته
numeric
1-مربوط به اعداد. 2-
budgetary
مربوط به بودجه
electrically
مربوط به الکتریسیته
retired
مربوط به بازنشستگی
existential
مربوط به هستی
affiliating
مربوط ساختن
concern
مربوط بودن به
affiliates
مربوط ساختن
concerns
مربوط بودن به
affiliated
مربوط ساختن
dependent
مربوط محتاج
affiliate
مربوط ساختن
racing
مربوط بمسابقه
norse
مربوط به اسکاندیناوی
fossil
مربوط بادوارگذشته
futuristic
مربوط به اینده
vehicular
مربوط به خودرو
shipboard
مربوط به ناو
nasal
مربوط به بینی
procephalic
مربوط به جلو سر
larcenous
مربوط به دزدی
nautical
مربوط به کشتیرانی
arbitral
مربوط به حکمیت
arbitrative
مربوط بحکمیت
substantival
مربوط به اسم
computational
مربوط به یک محاسبه
synergistic
مربوط به همکاری
polar
مربوط به قط بها
polar
مربوط به قطب
archival
مربوط به بایگانی
Hellenic
مربوط به یونان
womanish
مربوط به زن یا زنان
fractional
مربوط به بخشها
sensorimotor
مربوط به حس حرکت
agrologic
مربوط بخاکشناسی
aguish
مربوط به تب و لرز
aluminous
مربوط به الومینیوم
amazonian
مربوط به امازونها
ameba
مربوط به امیب
ameban
مربوط به امیب
amebic
مربوط به امیب
ameboid
مربوط به امیب
ammino
مربوط به امونیاک
analitical
مربوط به تجزیه
anent
در مشارکت با مربوط به
anglian
مربوط به نژاد
metabolical
مربوط به متابولیزم
fractional
مربوط به بخشهایی
acrobatic
مربوط به بندبازی
mammary
مربوط به پستان
to have connexion with
مربوط بودن با
paratroop
مربوط به چتربازی
yester
مربوط به دیروز
genethliac
مربوط به طالع
zibelline
مربوط به سمور
mathematical
مربوط به ریاضیات
subsistence
مربوط به زیست
nutritional
مربوط بهتغذیه
divisional
مربوط به تقسیم
facial
مربوط به صورت
domiciliary
مربوط به خانه
familial
مربوط به خانواده
connects
مربوط کردن
connect
مربوط کردن
pertian
مربوط بودن
garlicky
مربوط به سیر
municipal
مربوط به شهرداری
organizational
مربوط به سازمان
glossal
مربوط به زبان
valedictory
مربوط به خداحافظی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com