Total search result: 203 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
senile |
مربوط به پیری |
geriatric |
مربوط به پیری |
|
|
Search result with all words |
|
gerontology |
رشتهای ازعلوم که درباره پیری و مسایل مربوط به سالخوردگان بحث میکند |
Other Matches |
|
geriatrics |
رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری |
senile weakness |
پیری |
ageing |
پیری |
senescence |
پیری |
senility |
پیری |
age |
پیری |
second childhood |
پیری |
old age |
پیری |
consenescence |
پیری |
ages |
پیری |
agedness |
پیری |
eld |
پیری |
senile |
وابسته به پیری |
dotage |
ضعف پیری |
gerontology |
پیری شناسی |
oldness |
قدمت پیری |
caducity |
ضعف پیری |
aftertime |
دوران پیری |
gerontic |
وابسته به پیری |
senility |
اختلالهای پیری |
the staff of old age |
عصای پیری |
get on in years <idiom> |
به سن پیری رسیدن |
geriatrics |
پیری پزشکی |
geriatrist |
امراض دوران پیری |
senile psychosis |
روان پریشی پیری |
senile dementia |
زوال عقل پیری |
gerontologist |
متخصص امراض پیری |
gerontology |
علم پیری شناسی |
gerontological |
وابسته بامراض پیری |
There is no fool like an old fool . |
سر پیری ومعرکه گیری |
he is well preserved |
کمتر نشان پیری در او پیداست |
to provide for old age |
برای پیری تهیه کردن |
green old age |
پیری باتندرستی وزنده دلی |
presenile dementia |
زوال عقل پیش پیری |
to d. in one's bed |
دراثر پیری یا بیماری مردن |
gerontic |
پیرانه دارای ضعف پیری |
presenile psychosis |
روان پریشی پیش پیری |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
senile keratosis |
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری |
to verge toward old age |
پابسن گذاشتن به پیری نزدیک شدن |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
dug out |
نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود |
mark of mouth |
نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
formulas |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formula |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formulae |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
curatorial |
مربوط به |
correspondents |
مربوط به |
coherent |
مربوط |
related |
مربوط |
correspondent |
مربوط به |
eight bit system |
مربوط به یک |
relevant |
مربوط |
as for |
مربوط به |
lineal |
مربوط به خط |
pertinent |
مربوط |
affined |
مربوط |
pertinenet |
مربوط |
pertaining |
مربوط به |
pertinent |
مربوط به |
cretaceous |
مربوط به گچ |
caprine |
مربوط به بز |
condequent |
مربوط |
germane |
مربوط |
hydraulic |
مربوط به اب |
coordinate |
مربوط |
apposite |
مربوط |
vespertinal |
مربوط به شب |
for |
مربوط به |
proper |
مربوط |
irrelevant |
نا مربوط |
arithmeticlal |
مربوط به حساب |
mammary |
مربوط به پستان |
womanish |
مربوط به زن یا زنان |
Hellenic |
مربوط به یونان |
mammary |
مربوط به پستانداران |
arteriovenous |
مربوط به رگها |
polar |
مربوط به قطب |
communist |
مربوط به کمونیسم |
contiguous |
مربوط بهم |
operatic |
مربوط به اپرا |
affiliate |
مربوط ساختن |
personal |
مربوط به کسی |
ovarial |
مربوط به تخمدان |
arbitrative |
مربوط بحکمیت |
paratroop |
مربوط به چتربازی |
capitular |
مربوط بفصل |
caloric |
مربوط به کالری |
calligraphic |
مربوط به خطاطی |
archival |
مربوط به بایگانی |
osteal |
مربوط باستخوان |
testamentary |
مربوط به وصیتنامه |
vehicular |
مربوط به خودرو |
thallous |
مربوط به تالیوم |
to be |
مربوط باینده |
britannic |
مربوط به بریتانیا |
pertian |
مربوط بودن |
to be in rapport |
مربوط بودن |
bear on |
مربوط بودن |
bardic |
مربوط به رامشگری |
pertain to |
مربوط بودن به |
basal |
مربوط به ته یابنیان |
c |
مربوط به کامپیوتر |
to have connexion with |
مربوط بودن با |
as to |
عطف به مربوط به |
astro |
مربوط به نجوم |
atomistic |
مربوط به اتم |
polar |
مربوط به قط بها |
parental |
مربوط به والدین |
textuary |
مربوط به متن |
communists |
مربوط به کمونیسم |
to the point |
مربوط بموضوع |
climatic |
مربوط به اب وهوا |
futuristic |
مربوط به اینده |
brumal |
مربوط به زمستان |
adulterous |
مربوط به زنا |
racing |
مربوط بمسابقه |
outbound |
مربوط به خارج |
dependent |
مربوط محتاج |
concerns |
مربوط بودن به |
concern |
مربوط بودن به |
ceremonial |
مربوط به جشن |
ceremonials |
مربوط به جشن |
matrimonial |
مربوط به ازدواج |
aesthetically |
مربوط به علم |
aesthetic |
مربوط به علم |
professorate |
مربوط به استادی |
meteorological |
مربوط به هواسنجی |
achaian |
مربوط به اخائیه |
achaean |
مربوط به اخائیه |
astrological |
مربوط به نجوم |
acetarious |
مربوط به سالاد |
fossils |
مربوط بادوارگذشته |
fossil |
مربوط بادوارگذشته |
surgical |
مربوط به جراحی |
psychiatric |
مربوط به روانپزشکی |
pyrotechnic |
مربوط به فن اتشبازی |
nautical |
مربوط به کشتیرانی |
military |
مربوط به نظام |
ovarian |
مربوط به تخمدان |
commercial |
مربوط به تجارت |
baronial |
مربوط به بارون |
circumstantial |
مربوط به موقعیت |
Americans |
مربوط بامریکا |
textual |
مربوط به متن یا نص |
nasal |
مربوط به بینی |
valedictory |
مربوط به خداحافظی |
pyric |
مربوط به سوختن |
fractional |
مربوط به بخشهایی |
familial |
مربوط به خانواده |
fractional |
مربوط به بخشها |
municipal |
مربوط به شهرداری |
quadrantal |
مربوط به تراز |
attached |
مربوط متعلق |
American |
مربوط بامریکا |
arbitral |
مربوط به حکمیت |
aeronautical |
مربوط به فضانوردی |
synergistic |
مربوط به همکاری |
superciliary |
مربوط به ابرو |
ammino |
مربوط به امونیاک |
anal |
مربوط به مقعد |
ameboid |
مربوط به امیب |
substantival |
مربوط به اسم |
amebic |
مربوط به امیب |
analitical |
مربوط به تجزیه |
existential |
مربوط به هستی |
affiliated |
مربوط ساختن |
affiliates |
مربوط ساختن |
affiliating |
مربوط ساختن |
retired |
مربوط به بازنشستگی |
electrically |
مربوط به الکتریسیته |
budgetary |
مربوط به بودجه |
anglian |
مربوط به نژاد |
anent |
در مشارکت با مربوط به |
acrobatic |
مربوط به بندبازی |
ameban |
مربوط به امیب |
ameba |
مربوط به امیب |
centenarians |
مربوط به قرن |
sensorimotor |
مربوط به حس حرکت |
feminine |
مربوط به جنس زن |
my |
مربوط بمن |
nuclear |
مربوط به اتمی |
thematic |
مربوط بموضوع |