English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
paratroop مربوط به چتربازی
Other Matches
skydiving چتربازی
parachutism چتربازی
jumpmaster مدیر پرش چتربازی
pararaft وسایل نجات چتربازی
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
curatorial مربوط به
for مربوط به
correspondents مربوط به
pertinenet مربوط
as for مربوط به
vespertinal مربوط به شب
coordinate مربوط
pertaining مربوط به
condequent مربوط
eight bit system مربوط به یک
correspondent مربوط به
pertinent مربوط
pertinent مربوط به
relevant مربوط
irrelevant نا مربوط
apposite مربوط
lineal مربوط به خط
related مربوط
caprine مربوط به بز
germane مربوط
affined مربوط
hydraulic مربوط به اب
cretaceous مربوط به گچ
coherent مربوط
proper مربوط
parental مربوط به والدین
computational مربوط به یک محاسبه
capitular مربوط بفصل
affiliated مربوط ساختن
affiliates مربوط ساختن
communist مربوط به کمونیسم
caloric مربوط به کالری
affiliate مربوط ساختن
chromic مربوط به کرومیوم
churchly مربوط به کلیسا
goidelic مربوط بسلت
cerebellar مربوط به مخچه
collegial مربوط به دانشکده
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
chromatic مربوط به رنگها
prospective مربوط به اینده
operatic مربوط به اپرا
corresponsive مربوط بیکدیگر
climatic مربوط به اب وهوا
garlicky مربوط به سیر
genethliac مربوط به طالع
personal مربوط به کسی
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
verbs مربوط به صدا
verb مربوط به صدا
occupational مربوط به شغل
coherently بطور مربوط
glossal مربوط به زبان
glyptic مربوط به حکاکی
haemic مربوط بخون
hawaiian مربوط به هاوایی
hominoid مربوط به بشر
horsy مربوط به اسب
hydrographic مربوط به اب نگاری
gallinaceous مربوط بماکیان
contiguous مربوط بهم
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
dictoral مربوط به دکتری
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
fistulous مربوط به ناسور
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
mammary مربوط به پستان
mammary مربوط به پستانداران
four dimensional مربوط به بعدچهارم
hydropic مربوط به استسقاء
calligraphic مربوط به خطاطی
ameban مربوط به امیب
matrimonial مربوط به ازدواج
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
achaian مربوط به اخائیه
achaean مربوط به اخائیه
acetarious مربوط به سالاد
psychiatric مربوط به روانپزشکی
fossils مربوط بادوارگذشته
ceremonials مربوط به جشن
ceremonial مربوط به جشن
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
aguish مربوط به تب و لرز
aesthetic مربوط به علم
aesthetically مربوط به علم
agrologic مربوط بخاکشناسی
adulterous مربوط به زنا
fossil مربوط بادوارگذشته
familial مربوط به خانواده
racing مربوط بمسابقه
fractional مربوط به بخشها
nasal مربوط به بینی
textual مربوط به متن یا نص
nautical مربوط به کشتیرانی
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
ovarian مربوط به تخمدان
circumstantial مربوط به موقعیت
fractional مربوط به بخشهایی
commercial مربوط به تجارت
outbound مربوط به خارج
municipal مربوط به شهرداری
dependent مربوط محتاج
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
concerns مربوط بودن به
concern مربوط بودن به
military مربوط به نظام
baronial مربوط به بارون
amebic مربوط به امیب
affiliating مربوط ساختن
acrobatic مربوط به بندبازی
bardic مربوط به رامشگری
speculative مربوط به اندیشه
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
geriatric مربوط به پیری
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
bear on مربوط بودن
anal مربوط به مقعد
retired مربوط به بازنشستگی
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
c مربوط به کامپیوتر
brumal مربوط به زمستان
britannic مربوط به بریتانیا
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
atomistic مربوط به اتم
astro مربوط به نجوم
as to عطف به مربوط به
sartorial مربوط به خیاطی
anglian مربوط به نژاد
meteorological مربوط به هواسنجی
anent در مشارکت با مربوط به
analitical مربوط به تجزیه
ammino مربوط به امونیاک
astrological مربوط به نجوم
congressional مربوط به کنگره
thematic مربوط بموضوع
arteriovenous مربوط به رگها
arithmeticlal مربوط به حساب
archival مربوط به بایگانی
feminine مربوط به جنس زن
my مربوط بمن
nuclear مربوط به اتمی
arbitrative مربوط بحکمیت
arbitral مربوط به حکمیت
ameboid مربوط به امیب
hydrostatic مربوط به فشار اب
pertian مربوط بودن
post- مربوط به پست
post مربوط به پست
shipboard مربوط به ناو
substantival مربوط به اسم
superciliary مربوط به ابرو
synergistic مربوط به همکاری
graphic مربوط به نقاشی
testamentary مربوط به وصیتنامه
bawdy مربوط به جاکشی
textuary مربوط به متن
residential مربوط به اقامت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com