English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
chromic مربوط به کرومیوم
Other Matches
chromium کرومیوم
chromic متعلق به کرومیوم
chromite نمک اسید کرومیوم
chrome رنگ دانه کرومیوم
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinent مربوط به
curatorial مربوط به
pertinenet مربوط
eight bit system مربوط به یک
cretaceous مربوط به گچ
as for مربوط به
correspondents مربوط به
pertinent مربوط
pertaining مربوط به
affined مربوط
correspondent مربوط به
condequent مربوط
vespertinal مربوط به شب
proper مربوط
coherent مربوط
germane مربوط
related مربوط
irrelevant نا مربوط
relevant مربوط
apposite مربوط
lineal مربوط به خط
caprine مربوط به بز
coordinate مربوط
for مربوط به
hydraulic مربوط به اب
affiliate مربوط ساختن
caloric مربوط به کالری
communist مربوط به کمونیسم
affiliated مربوط ساختن
operatic مربوط به اپرا
calligraphic مربوط به خطاطی
computational مربوط به یک محاسبه
prospective مربوط به اینده
chromatic مربوط به رنگها
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
collegial مربوط به دانشکده
capitular مربوط بفصل
churchly مربوط به کلیسا
parental مربوط به والدین
feminine مربوط به جنس زن
cerebellar مربوط به مخچه
communists مربوط به کمونیسم
climatic مربوط به اب وهوا
circumstantial مربوط به موقعیت
personal مربوط به کسی
gallinaceous مربوط بماکیان
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
verbs مربوط به صدا
verb مربوط به صدا
occupational مربوط به شغل
garlicky مربوط به سیر
coherently بطور مربوط
genethliac مربوط به طالع
glossal مربوط به زبان
glyptic مربوط به حکاکی
goidelic مربوط بسلت
haemic مربوط بخون
hawaiian مربوط به هاوایی
hominoid مربوط به بشر
four dimensional مربوط به بعدچهارم
fistulous مربوط به ناسور
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
corresponsive مربوط بیکدیگر
dictoral مربوط به دکتری
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
mammary مربوط به پستان
mammary مربوط به پستانداران
contiguous مربوط بهم
horsy مربوط به اسب
affiliates مربوط ساختن
ameban مربوط به امیب
ceremonials مربوط به جشن
achaean مربوط به اخائیه
matrimonial مربوط به ازدواج
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
acetarious مربوط به سالاد
psychiatric مربوط به روانپزشکی
fossils مربوط بادوارگذشته
ceremonial مربوط به جشن
achaian مربوط به اخائیه
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
aguish مربوط به تب و لرز
agrologic مربوط بخاکشناسی
aesthetic مربوط به علم
aesthetically مربوط به علم
adulterous مربوط به زنا
fossil مربوط بادوارگذشته
racing مربوط بمسابقه
outbound مربوط به خارج
commercial مربوط به تجارت
fractional مربوط به بخشها
nasal مربوط به بینی
nautical مربوط به کشتیرانی
textual مربوط به متن یا نص
ovarian مربوط به تخمدان
baronial مربوط به بارون
American مربوط بامریکا
fractional مربوط به بخشهایی
military مربوط به نظام
familial مربوط به خانواده
dependent مربوط محتاج
concerns مربوط بودن به
municipal مربوط به شهرداری
concern مربوط بودن به
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
Americans مربوط بامریکا
astrological مربوط به نجوم
affiliating مربوط ساختن
basal مربوط به ته یابنیان
acrobatic مربوط به بندبازی
bardic مربوط به رامشگری
speculative مربوط به اندیشه
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
atomistic مربوط به اتم
geriatric مربوط به پیری
bear on مربوط بودن
anal مربوط به مقعد
c مربوط به کامپیوتر
retired مربوط به بازنشستگی
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
brumal مربوط به زمستان
britannic مربوط به بریتانیا
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
astro مربوط به نجوم
sartorial مربوط به خیاطی
anglian مربوط به نژاد
anent در مشارکت با مربوط به
analitical مربوط به تجزیه
meteorological مربوط به هواسنجی
ammino مربوط به امونیاک
ameboid مربوط به امیب
congressional مربوط به کنگره
thematic مربوط بموضوع
as to عطف به مربوط به
arteriovenous مربوط به رگها
arithmeticlal مربوط به حساب
archival مربوط به بایگانی
arbitrative مربوط بحکمیت
arbitral مربوط به حکمیت
my مربوط بمن
nuclear مربوط به اتمی
amebic مربوط به امیب
hydrographic مربوط به اب نگاری
histrionic مربوط به نمایش
post مربوط به پست
senile مربوط به پیری
shipboard مربوط به ناو
substantival مربوط به اسم
superciliary مربوط به ابرو
synergistic مربوط به همکاری
graphic مربوط به نقاشی
bawdy مربوط به جاکشی
testamentary مربوط به وصیتنامه
residential مربوط به اقامت
textuary مربوط به متن
postal مربوط به پست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com