Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
organic
مربوط به یک قسمت یا یکان
Search result with all words
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
Other Matches
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
organisations
یکان قسمت
organization
یکان قسمت
organizations
یکان قسمت
serviced
قسمت یکان
activities
قسمت یکان
activity
قسمت یکان
service
قسمت یکان
forcing
یکان قسمت نظامی
force
یکان قسمت نظامی
forces
یکان قسمت نظامی
activity designator
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
installation property book
دفتر دارایی قسمت یا یکان
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
title block
قسمت مربوط به درج اطلاعات
midriff
مربوط به قسمت پایین سینه
midriffs
مربوط به قسمت پایین سینه
facr piece
قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
titling strip
قسمت مربوط به درج اطلاعات روی عکس هوایی
noncontiguous facility
تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
double bar
دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
american civilian internee information
قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
casual detachment
یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
unit
یکان
formation
یکان
singly
یکان یکان
units
یکان
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
troop basis
مبنای یکان
logistical command
یکان لجستیکی
major command
یکان عمده
trains
عقبه یکان
composite
یکان مرکب
pertinent
یکان لاحق
trains
بنه یکان
shock troops
یکان ضربت
organizational
یکان سازمانی
unit train
بنه یکان
active
یکان کادر
combat , echelon
یکان رزمی
troop unit
یکان سربازدار
troop unit
یکان صنفی
frontalier
یکان مرزی
intercommand
بین یکان
march unit
یکان راهپیمایی
installation type
نوع یکان
trained
عقبه یکان
composite
یکان مختلط
service unit
یکان خدمات
unit training
اموزش یکان
parent
یکان اولیه
parent
یکان لاحق
presence
فرستی در یکان
unit supply
تدارکات یکان
unit structure
استخوانبندی یکان
identification code
کدشناسایی یکان
base unit
یکان مبنا
boundaries
حدود یکان
retraining command
یکان بازاموزی
trained
بنه یکان
train
عقبه یکان
train
بنه یکان
base unit
یکان پایگاهی
unit structure
سازمان یکان
joint command
یکان مشترک
boundary
حدود یکان
motorized
یکان موتوری
tactical command
یکان تاکتیکی
detached unit
یکان مامورشده
naval activity
یکان دریایی
composite unit
یکان مختلط
air command
یکان هوایی
separates
یکان مستقل
muster book
دفتروقایع یکان
motor unit
یکان موتوری
mixed
یکان مختلط
command strength
استعداد یکان
cavalry unit
یکان سوارزرهی
service force
یکان خدمات
straggler
گم شده از یکان
mobility
تحرک یکان
support command
یکان پشتیبانی
paratroop
یکان چترباز
distinguished unit
یکان ممتاز
sergeant
سرگروهبان یکان
organization chart
نمودارسازمان یکان
administrative command
یکان اداری
straggler
دورافتاده از یکان
sergeants
سرگروهبان یکان
advance gruard
یکان جلودار
divisional unit
یکان لشگری
designations
اسم یکان
strangle
دورافتادن از یکان
combined command
یکان مرکب
stragglers
دورافتاده از یکان
organic
یکان سازمانی
first seargeant
سرگروهبان یکان
separate
یکان مستقل
beach organization
یکان ساحلی
combined arms
یکان مرکب
combatcommand
یکان رزمی
fire unit
یکان اتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com