English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
dependent مربوط محتاج
Other Matches
He is in abject poverty . محتاج لقمه نان است [به نان شب محتاج است]
needier محتاج
neediest محتاج
needy محتاج
in disrepair محتاج تعمیر
that is taken for granted محتاج بدلیل نیست
it goes without saying محتاج بذکر نیست
hand to mouth محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth محتاج گنجشک روزی
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
to be reliant on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
adjective colour زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
wanted فاقد بودن محتاج بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
cretaceous مربوط به گچ
pertinent مربوط
correspondents مربوط به
pertinenet مربوط
lineal مربوط به خط
eight bit system مربوط به یک
vespertinal مربوط به شب
apposite مربوط
irrelevant نا مربوط
pertaining مربوط به
related مربوط
coordinate مربوط
pertinent مربوط به
as for مربوط به
coherent مربوط
curatorial مربوط به
condequent مربوط
germane مربوط
correspondent مربوط به
for مربوط به
proper مربوط
relevant مربوط
caprine مربوط به بز
hydraulic مربوط به اب
affined مربوط
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
domiciliary مربوط به خانه
hydrographic مربوط به اب نگاری
cerebellar مربوط به مخچه
computational مربوط به یک محاسبه
horsy مربوط به اسب
budgetary مربوط به بودجه
hawaiian مربوط به هاوایی
electrically مربوط به الکتریسیته
chromic مربوط به کرومیوم
affiliates مربوط ساختن
churchly مربوط به کلیسا
affiliating مربوط ساختن
chromatic مربوط به رنگها
retired مربوط به بازنشستگی
hominoid مربوط به بشر
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
archival مربوط به بایگانی
collegial مربوط به دانشکده
corresponsive مربوط بیکدیگر
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
filiate مربوط ساختن
fistulous مربوط به ناسور
four dimensional مربوط به بعدچهارم
gallinaceous مربوط بماکیان
garlicky مربوط به سیر
genethliac مربوط به طالع
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
glyptic مربوط به حکاکی
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
personal مربوط به کسی
glossal مربوط به زبان
contiguous مربوط بهم
mammary مربوط به پستان
verbs مربوط به صدا
expiratory مربوط به زفیر
coherently بطور مربوط
haemic مربوط بخون
prospective مربوط به اینده
parental مربوط به والدین
communists مربوط به کمونیسم
dictoral مربوط به دکتری
goidelic مربوط بسلت
faunae مربوط به جانوران
operatic مربوط به اپرا
divisional مربوط به تقسیم
climatic مربوط به اب وهوا
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
occupational مربوط به شغل
verb مربوط به صدا
mammary مربوط به پستانداران
existential مربوط به هستی
nasal مربوط به بینی
agrologic مربوط بخاکشناسی
psychiatric مربوط به روانپزشکی
concerns مربوط بودن به
adulterous مربوط به زنا
familial مربوط به خانواده
achaian مربوط به اخائیه
achaean مربوط به اخائیه
municipal مربوط به شهرداری
surgical مربوط به جراحی
marital مربوط به زناشویی
amebic مربوط به امیب
ameban مربوط به امیب
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
ceremonials مربوط به جشن
aguish مربوط به تب و لرز
matrimonial مربوط به ازدواج
acetarious مربوط به سالاد
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
circumstantial مربوط به موقعیت
fractional مربوط به بخشهایی
baronial مربوط به بارون
ovarian مربوط به تخمدان
fractional مربوط به بخشها
nautical مربوط به کشتیرانی
concern مربوط بودن به
textual مربوط به متن یا نص
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
military مربوط به نظام
fossils مربوط بادوارگذشته
commercial مربوط به تجارت
fossil مربوط بادوارگذشته
racing مربوط بمسابقه
outbound مربوط به خارج
ameboid مربوط به امیب
ammino مربوط به امونیاک
aesthetically مربوط به علم
technological مربوط به فناوری
bear on مربوط بودن
technologically مربوط به فناوری
basal مربوط به ته یابنیان
geriatric مربوط به پیری
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
bardic مربوط به رامشگری
speculative مربوط به اندیشه
ceremonial مربوط به جشن
capitular مربوط بفصل
caloric مربوط به کالری
calligraphic مربوط به خطاطی
anal مربوط به مقعد
c مربوط به کامپیوتر
brumal مربوط به زمستان
britannic مربوط به بریتانیا
acrobatic مربوط به بندبازی
feminine مربوط به جنس زن
my مربوط بمن
meteorological مربوط به هواسنجی
arbitrative مربوط بحکمیت
arbitral مربوط به حکمیت
astrological مربوط به نجوم
anglian مربوط به نژاد
anent در مشارکت با مربوط به
analitical مربوط به تجزیه
aesthetic مربوط به علم
arithmeticlal مربوط به حساب
arteriovenous مربوط به رگها
nuclear مربوط به اتمی
atomistic مربوط به اتم
thematic مربوط بموضوع
astro مربوط به نجوم
congressional مربوط به کنگره
sartorial مربوط به خیاطی
as to عطف به مربوط به
aeronautical مربوط به فضانوردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com