English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 244 (15 milliseconds)
English Persian
ordering مرتب سازی
Search result with all words
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
list 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
array ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
tabulating پانچ کارت پردازش شده مثل عمل مرتب سازی
ascending sort مرتب سازی صعودی
descending sort مرتب سازی نزولی
external sort مرتب سازی خارجی
filing system نرم افزار مرتب سازی فایل
internal sort مرتب سازی داخلی
major sort مرتب سازی اصلی
minor sort مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
multipass sort مرتب سازی چند عبوری
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort field فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field میدان مرتب سازی
sort field فیلد مرتب سازی
sortkey فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
tag sort مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
Other Matches
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
kilter مرتب
tidied مرتب
tidier مرتب
tidies مرتب
tidiest مرتب
tidy <adj.> مرتب
tidying مرتب
regular <adj.> مرتب
regulars مرتب
index مرتب کر دن
orderlies مرتب
business like مرتب
prissy مرتب
he was neat مرتب
methodic مرتب
ordered مرتب
orderly مرتب
well groomed مرتب
systematic مرتب
indexes مرتب کر دن
indexed مرتب کر دن
well-groomed مرتب
irregular نا مرتب
decent <adj.> مرتب
uncluttered <adj.> مرتب
trim <adj.> مرتب
proper <adj.> مرتب
trimmest مرتب
steady <adj.> مرتب
trims مرتب
presentable <adj.> مرتب
straight <adj.> مرتب
in good order <adj.> مرتب
neat <adj.> مرتب
well-ordered <adj.> مرتب
neatest مرتب
neater مرتب
fair <adj.> مرتب
shipshape مرتب
serial مرتب
businesslike مرتب
serials مرتب
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
riptide جریان اب نا مرتب
straighten up <idiom> مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . مرتب ومنظم
straighter راحت مرتب
neatly <adv.> بطور مرتب
graduating مرتب کردن
graduates مرتب کردن
graduate مرتب کردن
tidily <adv.> بطور مرتب
marshals مرتب کردن
orderly <adv.> بطور مرتب
partially ordered پاره مرتب
collate مرتب کردن
draw up مرتب کردن
periodical که مرتب رخ میدهد
marshaling مرتب کردن
well ordered مرتب و منظم
well conditioned مرتب و منظم
fix up مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
put straight مرتب کردن
collates مرتب کردن
collating مرتب کردن
collated مرتب کردن
to map out مرتب کردن
Shipshape . In apple pie order. مرتب ومنظم
unrehearsed ازقبلآماده - مرتب
marshalled مرتب کردن
set in order مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
marshal مرتب کردن
tidied مرتب کردن
queerly بطور مرتب
j'adoube مرتب می کنم
regularized مرتب کردن
trimmest مرتب پاکیزه
trims مرتب پاکیزه
sorting مرتب نمودن
arrange مرتب کردن
order مرتب کردن
arranged مرتب کردن
arranges مرتب کردن
arranging مرتب کردن
clean مرتب کردن
concerts مرتب کردن
concert مرتب کردن
tidier مرتب کردن
trim مرتب پاکیزه
regularize مرتب کردن
regularising مرتب کردن
regularises مرتب کردن
collocating مرتب کردن
collocates مرتب کردن
collocated مرتب کردن
collocate مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
tidying مرتب کردن
ordered pair جفت مرتب
tidy مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
neatly <adv.> بصورت مرتب
straightest راحت مرتب
cleanest مرتب کردن
lineup مرتب کردن
straight راحت مرتب
cleans مرتب کردن
duly <adv.> بطور مرتب
regularised مرتب کردن
tidily <adv.> بصورت مرتب
periodic که مرتب رخ میدهد
orderly <adv.> بصورت مرتب
clear up مرتب کردن
duly <adv.> بصورت مرتب
tidies مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
intrinsic مرتب شایسته
selection sort مرتب کردن گزینشی
quicksort مرتب کردن سریع
to fix up مرتب کردن جادادن
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
redd مرتب کردن رهاساختن
setting up نهادن مرتب کردن
internal sort مرتب کردن درونی
sets نهادن مرتب کردن
set نهادن مرتب کردن
unjustified که مرتب نشده است
squared مرتب کردن کلاه
square مرتب کردن کلاه
squaring مرتب کردن کلاه
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
squares مرتب کردن کلاه
tree sort مرتب کردن درختی
primp مرتب ومنظم ساختن
ordered tree درخت مرتب شده
reorder دوباره مرتب کردن
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
indexical مرتب بشکل فهرست
ripple sort مرتب کردن موجی
She keep son bothering me . مرتب مزاحم من است
distributive sort مرتب کردن توزیعی
collating sort مرتب کردن داده
bubble sort مرتب کردن حبابی
block sort مرتب کردن بلاکی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
neatest شسته و رفته مرتب
bag تعدادی از اجزای نا مرتب
neat شسته و رفته مرتب
bags تعدادی از اجزای نا مرتب
data processing مرتب کردن داده ها
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
filed دسته کاغذهای مرتب
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
neater شسته و رفته مرتب
tabular مرتب شده در یک جدول
shipshape مرتب کردن منظم
neatly بطور مرتب و اراسته
file دسته کاغذهای مرتب
cyclic عملی که مرتب تکرار میشود
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
references لیست موضوعات مرتب شده
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
card sorter دستگاه مرتب کننده کارت
coherent مرتب و دارای نظم متوالی
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com